شرح و تفسير كلمات و جملات روايت مشهورى كه در باره اوصاف جسمى و احوال روحى پيامبر اكرم (ص) نقل شده است
كلمه" مربوع" بمعناى كسى است كه اندامى متوسط داشته باشد، نه كوتاه قد و نه بلند بالا، و كلمه" مشذب" بمعناى بلندقامتى است كه در عين حال لاغر اندام باشد و گوشتى بر بدن نداشته باشد و كلمه" رجل" در جمله" رجل الشعر" بر وزن خلق، صفتى است مشتق از ماده" فعل يفعل" وقتى مىگويند فلانى" رجل الشعر" است معنايش اين است كه موى سر و روى او نه بطور كامل مستقيم و افتاده است و نه بطور كامل مجعد و فرفرى است بلكه بين اين دو حالت است.و كلمه" ازهر اللون" باين معنا است كه آن جناب رنگ چهره مباركش براق و صاف بود و كلمه" أزج" وقتى در مورد ابروان استعمال مىشود بمعناى باريك و طولانى بودن آنست و اينكه در روايت آمده:" سوابغ فى غير قرن" معنايش اينست كه ابروان آن جناب متصل بيكديگر نبود و از يكديگر فاصله داشت و كلمه" اشم" بمعناى كسى است كه بينى او داراى شمم باشد، يعنى قصبه بينيش برآمدگى داشته باشد، و منظور راوى اين بوده كه بين دو ابرويش نورى تلألؤ مىكرد كه اگر كسى خوب دقت نمىكرد بنظرش مىرسيد بلندى و ارتفاعى است كه بر بينى آن جناب است و" كث اللحيه" كسى را مىگويند كه محاسنش پر پشت و بلند نباشد و" سهل الخد" بكسى گويند كه گونهاى صاف و كشيده داشته باشد و در آن گوشت زيادى نباشد و" ضليع الفم" بكسى گويند كه دهانى فراخ داشته باشد و اين در مردان از محاسن شمرده مىشود و" مفلج" از ماده" فلجه" (با دو فتحه) بكسى اطلاق مىشود كه فاصله ما بين دو قدمش يا بين دو دستش و يا بين دندانهايش زياد باشد و" اشنب" به كسى گفته مىشود كه دندانهايش سفيد باشد.و" مشربة" بمعناى مويى است كه از وسط سينه تا روى شكم انسان مىرويد و كلمه" دمية"- بضم دال- بمعناى آهو است و" منكب" محل اتصال استخوان شانه و بازو است و" كراديس" جمع" كردوس" است كه بمعناى مفصل و محل اتصال دو استخوان است و در(1) مكارم الاخلاق ط اعلمى ص 11.(2) بحار الانوار ط اسلامى ج 16 ص 161.