اشكالاتى كه بر يكى از آن توجيهات كه گفته مراد از" يستطيع"" يطيع" است وارد مىباشد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 6
لطفا منتظر باشید ...
مراسم ادب علاج نمىكند.
توجيه ديگر اينكه" استطاعت" در اينجا به معنى" اطاعت" است، و معنى آيه اين است: آيا خداوند تو را اطاعت مىكند و اگر دعا كنى دعايت را اجابت مىنمايد يا نه؟ اين توجيه نيز اشكال دارد و در حقيقت از اشكال كوچكى گريختن و به اشكال بزرگترى ملتزم شدن است. زيرا معلوم است كه استفهام از اطاعت و فرمانبرى خداى سبحان در برابر عيسى ركيكتر و زنندهتر از استفهام از قدرت اوست.
بعضى هم در مقام سر و صورت دادن به اين توجيه بر آمده و آن را چنين تقرير كردهاند:
استطاعت و اطاعت هر دو از ماده" طوع" مشتق مىشوند، و" طوع" در لغت ضد" كره" است.
روى اين حساب اطاعت عبارتست از اينكه كار از روى رضا و اختيار انجام شود، و استفعال از اين ماده مانند استفعال از ماده اجابت است، همانطورى كه معنى استجابت، قبول دعا و خواهش است معنى استطاعت هم قبول طاعت و انقياد و در فرمان درخواست كننده در آمدن است، زيرا" سين" و" تا" ى باب استفعال در هر دو ماده- بنا بر قول مشهور- طلب كردن است، ليكن طلبى است كه در حقيقت متعلق است به فعل محذوفى كه فعل مذكور دلالت و ترتب بر آن دارد. و معنى" استطاع الشيء" اين است كه از فلان چيز طلب اطاعت نمود، و خواست تا در فرمانش در آيد و آن چيز هم پذيرفت و در اطاعتش در آمد. و معنى" استجاب" اين است كه از كسى سؤال كرد و خواست تا آن كس اجابتش كند آن شخص هم اجابت كرد. آن گاه اين شخص اضافه مىكند كه با اين شرح دقيقى كه ما كرديم خواهيد فهميد كه گفتار مفسرى كه گفته است:" يستطيع" در اينجا به معنى" يطيع" است و معنى يطيع كار را از روى اختيار و رضايت انجام دادن است گفتارى است صحيح. بنا بر اين حاصل معنى آيه اين مىشود كه: آيا پروردگار تو رضايت مىدهد و اختيار مىفرمايد كه مائدهاى از آسمان بر ما نازل كند تا ما درخواستش را بكنيم يا تو براى ما آن را درخواست كنى؟.
اين بود حاصل تقريرى كه اين شخص در كلام مفسر مزبور نموده، و در آن چند اشكال است:
اشكالاتى كه بر يكى از آن توجيهات كه گفته مراد از" يستطيع"" يطيع" است وارد مىباشد
اول اينكه اين شخص در تقرير مزبور كارى صورت نداده، جز اينكه" استطاع" را به" استجاب" قياس كرده و معنى اين را به آن داده و اين خود قياسى است كه در لغت ممنوع است.
دوم اينكه برگشت" استطاع" به حسب ماده به" طوع" كه مقابل" كره" است چه ربطى دارد به اينكه بگوييم واجب است در تمامى استعمالات رعايت معناى ماده اصلى را نمود