دعائى كه ادب بندگى پيامبر اسلام (ص) و مؤمنين به آن حضرت را نشان مى‏دهد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خداى تعالى را كه پروردگار من و پروردگار شما است بپرستيد". بار سوم مطلب را با ايراد چيزى كه نقيض مورد آن است و با حصر به" الا" و" ما" نفى كرد و گفت:" درست است كه من به آنان چيزهايى را گفته‏ام ليكن همانهايى را گفته‏ام كه تو مرا دستور دادى و آن اين بود كه خدا را كه پروردگار من و شما است بپرستيد، و چطور ممكن است اين را هم گفته باشم كه مرا و مادرم را به غير خداوند دو معبود بگيريد؟!".

آن گاه گفت:" و من مادامى كه در بينشان بودم شاهد و ناظر بر آنان بودم پس از آنكه تو مرا بسوى خود خواندى تو خودت مراقب‏شان بودى".

اين كلام به منزله متمم نفى مزبور است، براى اينكه معنايش اين است كه من به آنان چيزى از خودم نگفتم و آنچه گفتم همه به دستور خودت بود، و آنان اين بود كه: بپرستيد خدايى را كه پروردگار من و شما است، و جز اين هم دستورى متوجه من نشده و جز شهادت و مراقبت اعمال‏شان تا در بين آنها بودم وظيفه‏اى نداشتم و پس از مرگم وظيفه‏ام نسبت به آنان منقطع شد و تو، به شهادت دائمى و عموميت چه قبل از مرگم و چه بعد از آن و چه بر آنان و چه بر هر چيز ديگرى غير آنان شاهد بوده و هستى. و وقتى رشته كلامش به اينجا كشيد به نظرش رسيد كه اين مطلب را به وجه ديگرى كه در حقيقت متمم وجوه قبلى است نفى نمايد و به اين وسيله تماميت آن نفى حاصل گردد و لذا گفت:" اگر عذابشان كنى، بندگان تواند" و مرادش بطورى كه از سياق كلامش استفاده مى‏شود اين است كه وقتى داستان از اين قرار بود كه عرضه داشتم پس من از آنان جدا و بيگانه و آنان از من جدا و بيگانه‏اند، تو دانى و آن بندگانت، اگر عذاب‏شان كنى بندگان تواند و مولا و پروردگار را سزاست كه بندگان خود را به جرم اينكه نافرمانيش كردند و برايش انباز گرفتند عذاب كند، آنان هم سزاوار عذاب هستند و اگر هم از جرمشان درگذرى باز هم ايرادى بر تو گرفته نمى‏شود چه تو غالبى هستى كه هرگز مغلوب و مؤاخذ ما فوقى نمى‏شود، و حكيمى هستى كه هرگز عمل سفيهانه و بدون ملاك نمى‏كند و هر چه مى‏كند همان اصلح است. با اين بيانى كه در باره كلام مسيح (ع) كرديم وجوه لطيفى از ادب عبوديت كه در كلام اوست ظاهر مى‏گردد، و اگر دقت شود هيچ يك از جملات كلامش را ايراد نكرده مگر آنكه با زيباترين ثنا و بليغ‏ترين بيان و صريح‏ترين لسانش آميخته است.

دعائى كه ادب بندگى پيامبر اسلام (ص) و مؤمنين به آن حضرت را نشان مى‏دهد

و نيز از آن جمله، دعائى است كه از نبى گراميش محمد (ص) نقل مى‏فرمايد در حالى كه مؤمنين از امتش را هم به آن ملحق نموده:" آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا

/ 539