آيا بدون گناه مؤاخذه و مغفرت معقول است؟ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يا از تخيلات شعرى است و متكى بر مبناى صحيحى از عقل نيست، و غفلت داشته باشند از اينكه ممكن است همين تصوراتى كه در افق زندگى اجتماعى تصوراتى موهوم به نظر مى‏رسد در افق بندگى حقايقى ناگفتنى باشد.

آرى عبوديتى كه ناشى از محبت پروردگار است كار بنده را بجايى مى‏كشاند كه دل از دست داده و عقلش خيره و سرگردان مى‏شود. و ديگر شعورى كه بتواند چيزى را غير پروردگار درك نموده، اراده‏اى كه چيزى غير از خواسته‏هاى او بخواهد برايش باقى نمى‏گذارد، در چنين حالتى انسان احساس مى‏كند كه كوچكترين توجه به خود و به مشتهيات نفس خود گناهى است عظيم و پرده‏ايست ضخيم كه جز مغفرت الهى چيزى آن را برطرف نمى‏سازد. قرآن كريم هم گناه را حجاب دل و مانع از توجه تام به پروردگار ناميده و فرموده:

" كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ" «1».

اين بود آنچه را كه گفتيم بحث دقيق و جدى- نه بحثى كه با حقايق بازى كند- آدمى را به آن ارشاد مى‏نمايد، و ممكن هم هست كه براى اولياى خدا در خلال راز و نيازهاى نهانى كه با خداى خود دارند حالاتى دست دهد كه در آن احوال به گناهانى رقيق‏تر از اين مراحل چهارگانه و همچنين مغفرتى لطيف‏تر از اين مغفرتها برخورد نمايند كه اينگونه بحثهاى كلى و عمومى نتواند از عهده بيان آن برآيد.

آيا بدون گناه مؤاخذه و مغفرت معقول است؟

5- آيا بدون گناه مؤاخذه و مغفرت معقول است؟: در بحث از روش عقلاى اجتماع، انسان به اين معنا برمى‏خورد كه عقلاء مؤاخذه و عقاب را فرع بر مخالفت تكليف اختيارى دانسته و از شرائط صحت تكليف هم عقل را مى‏شمارند. البته شرائط مختلف ديگرى براى اصل مؤاخذه و حدود آن نيز قائلند كه ما فعلا در مقام بيان و بحث از آن نيستيم.

گفتار ما فعلا در باره عقلى است كه مردم متوسط الحال هر مجتمعى آن را وسيله تشخيص زشت از زيبا و نافع از مضر و خير از شر مى‏دانند. چون مردم- حتى دانشمندان- از نظر اجتماعى نه از نظر علمى، براى هر انسانى مبدأ فعاله‏اى كه قادر بر تشخيص خير و شر است سراغ مى‏دهند، اگر چه از نظر علمى آن را قبول نداشته، ممكن است بگويند ما در انسان غير از قوايى كه در او به وديعه سپرده شده از قبيل قوه خيال و حافظه و امثال آن قوه ديگرى بنام عقل سراغ نداريم و تشخيص خير و شر كه مى‏گويند كار عقل است خاصيت توافق عملى همان قوا است‏

(1) حاشا چنين نيست، بلكه گناهانى كه خود مرتكب شدند بر دلهايشان مسلط شده، حاشا بدرستى كه ايشان از پروردگار خود محجوب شده‏اند. سوره مطففين آيه 15

/ 539