توضيح اين روايت كه مراد از" لا عِلْمَ لَنا" اينست كه ما علمى به ما سواى تو نداريم‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديد كه مراد آن حضرت از تقريع به قرينه مقابله‏اش با تقريب معنايى است كه لازمه آن مقابله با تقريب است و معلوم است كه مقابل تقريب تبعيد است.

توضيح اين روايت كه مراد از" لا عِلْمَ لَنا" اينست كه ما علمى به ما سواى تو نداريم‏

توضيح اينكه قرآن تماميش معارف و حقايق است، ليكن ظاهرش حقايق را از هم دور و اجزاى معارف را از يكديگر جدا مى‏كند، و باطنش همه را به هم نزديك و مربوط و مستحكم مى‏سازد، بنا بر اين ما حصل معناى روايت اين مى‏شود كه قرآن به حسب ظاهر طورى است كه انسان خيال مى‏كند مجموعه‏ايست از حقايق مختلفه‏اى از معارف كه هيچ گونه ربطى بين آنها نيست، و ليكن در باطن با همه كثرت و بينونت و جدايى كه از هم دارند كمال نزديكى و اتصال را نسبت به هم دارند، به طورى كه گويى يك روح در جميع اجزاى آن جريان دارد، و آن همان روح توحيد است، خداى تعالى هم فرموده:" كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ" «1».

با رعايت اين معنايى كه ما براى جملات آخر روايت كرديم به خوبى روشن مى‏شود اينكه امام (ع) در اين جملات،" لا عِلْمَ لَنا" را تفسير كرد به اينكه: ما علمى به ماسواى تو نداريم، تفسيرى است كه كاملا با صدر روايت انطباق دارد، براى اينكه انسان و يا هر صاحب علمى كه فرض شود، به وسيله و وساطت كسى و يا چيزى علم به هم مى‏رساند و مى‏داند آنچه را كه مى‏داند، به اين معنا كه خداى سبحان معلوم بالذات و غير خدا معلوم بوسيله خداست، به عبارت ديگر وقتى علم به چيزى تعلق گيرد اول به خداى سبحان به نحوى كه لايق ساحت قدس و كبريايى اوست تعلق مى‏گيرد، سپس از ناحيه قدس او عبور كرده و به آن چيز تعلق مى‏گيرد براى اينكه علم هر چيزى نزد خداست، خداى متعال است كه هر كسى را به هر قدر كه بخواهد علم روزى مى‏كند كما اينكه فرمود:" وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ" «2».

روايتى هم كه در سابق از عبد الاعلى مولاى آل سام از امام صادق (ع) نقل كرديم و هم چنين روايات ديگرى اين معنا را افاده مى‏كنند، پس معناى گفتار انبيا كه بنا بر تفسير امام (ع) كه گفتند: ما علمى بماسواى تو نداريم بدرستى كه تويى علام الغيوب، اين است كه ما را علمى به چيزى از ماسواى تو نيست و اگر علمى به چيزى از ماسواى‏

(1) كتابى است كه خداى حكيم و خبير آياتش را محكم و خلل ناپذير كرده و سپس آنها را از يكديگر جدا نموده است. سوره هود آيه 2.

(2) و به چيزى از علم او احاطه نمى‏يابد مگر به مقدارى كه او بخواهد، آرى كرسى او آسمان و زمين را فرا گرفته. سوره بقره آيه 255.

/ 539