معناى كلمه:" حل" و مشتقات آن‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كسى كه اطاعت امرش لازم است. «1»

معناى كلمه:" حل" و مشتقات آن‏

و در باره معناى كلمه" حلال" هم گفته است" حل" در اصل به معناى گشودن گره است، و به همين معنا است آيه شريفه" وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي- بگشاى گره از زبان من" و حلول به معناى نزول است، و گويا مناسبتش با معناى اصلى اين است كه نوعا در موقع پياده شدن و نزول در منزل بارها را مى‏گشايند، و گره‏ها را باز مى‏كنند، آن گاه در نزولى هم كه بار گشودن ندارد استعمال شده و گفته شده است:" حل حلولا و أحله". خداى عز و جل هم در قرآن فرموده:" أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ- يا عذاب فرود مى‏آيد نزديكى خانه‏هايشان"." وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ- و فرود آوردند قوم خود را در خانه هلاكت" و گفته مى‏شود:" اذا حل الدين وجب ادائه- وقتى قرض حلول كرد (سر رسيد) واجب است اداى آن"، و" حلة" به معناى قومى است كه پياده شوند، و به همين معنا است" حى حلال" يعنى قبيله‏اى كه نازل شدند، و" محلة" به معناى مكان حلول و جاى نزول است، و اينكه گفته مى‏شود: فلان چيز حلال است.

استعاره است از حل عقده، يعنى گشودن گره. و به اين معنا در كلام خداى تعالى استعمال شده است، آنجا كه مى‏فرمايد:" كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً- و بخوريد از حلال و طيب آنچه روزيتان كرده‏ايم" و نيز مى‏فرمايد:" هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ- اين حلال است و اين حرام" «2».

و ظاهرا از اين جهت" حل" را هم در مقابل" حرمت" و هم در مقابل" احرام" و هم" حرم" ذكر مى‏كنند، و مى‏گويند:" الحل و الحرمة" و" الحل و الحرام" و" الحل و الحرم" كه در اين سه لفظ يعنى حرمت و احرام و حرم گرهى خيالى بنظر مى‏رسد، چون ممنوعيتى كه همان معناى حرمت و احرام و حرم است خود در حقيقت گره و عقده‏ايست.

و اين ظهور از اين جهت كه اين سه لفظ در مقابل حل قرار مى‏گيرد روشن‏تر مى‏شود، زيرا حل استعاره است براى معناى جواز و اباحه، و اين دو لفظ يعنى حل و حرمت از حقايق عرفى است، نه از مخترعات و اصطلاحات شرعى يا متشرعه، و آيه مورد بحث، مؤمنين را از تحريم حلال نهى مى‏كند، يعنى دستور مى‏دهد آنچه را كه خدا بر ايشان حلال كرده بر خود حرام نكنند، و اين تحريم حلال يا به اين مى‏شود كه در مقابل حليت شارع حرمتش را تشريع كنند، و يا به اين مى‏شود كه كسى از انجام آن عمل حلال جلوگيرى نموده يا خودش از انجامش امتناع بورزد، چه همه اينها تحريم و منع و در حقيقت نزاع با خداى سبحان است در

(1) مفردات راغب ص 114 (حرم).

(2) مفردات راغب ص 128 (حل).

/ 539