رواياتى ديگر از طرق عامه كه شان نزول آيه شريفه را داستانهايى مختلف نقل مى كنند
و جوينى در كتاب السمطين به اسناد خود از ابى هريره روايت مىكند كه گفت:رسول اللَّه (ص) فرمود: در شب معراج وقتى مرا بطرف آسمان هفتم سير دادند از زير عرش ندايى بگوشم آمد كه مىگفت: راستى على آيت خدا است و دوست مؤمنين، على را به مردم معرفى كن. وقتى رسول اللَّه (ص) از معراج فرود آمد آن ندا را فراموش كرد، لذا آيه" يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ" براى يادآوريش نازل شد. «2»و در فتح القدير است كه ابن ابى حاتم از جابر بن عبد اللَّه روايت مىكند كه گفت:وقتى رسول اللَّه (ص) از غزوه بنى انمار برمىگشت در ذات الرقيع در محلى مشرف بر نخلستانى فرود آمد و در حالى كه بر لب چاهى نشسته و پاهاى مبارك را در چاه انداخته بودند مردى از بنى النجار بنام وارث به رفقاى خود گفت: من محمد را خواهم كشت، رفقايش پرسيدند چگونه؟ گفت: به او مىگويم شمشيرت را به من ده، وقتى به من داد، با همان شمشير او را مىكشم. اين بگفت و نزديك آن حضرت آمد و عرض كرد: اى محمد شمشير خود را به من ده تا ببويم، حضرت شمشير خود را به وى داد، در همان لحظه دستش به لرزه در آمد و شمشير از دستش به زمين افتاد، رسول اللَّه (ص) فرمود: خدا نگذاشت آنچه مىخواستى انجام دهى، بعد از اين واقعه خداى تعالى اين آيه را فرو فرستاد:" يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ..." «3».مؤلف: صاحب فتح القدير بعد از نقل اين خبر گفته است كه ابو حبان همين روايت را در صحيح خود نقل كرده، و نيز ابن مردويه از ابى هريره نظير اين داستان را نقل كرده، و ليكن اسم آن مرد را نبرده. ابن جرير از حديث محمد بن كعب قرظى نظير آن را روايت كرده، و قصه(1) مسند احمد ج 5 ص 366.(2) فرائد السمطين ج 2 ص 57.(3) فتح القدير ج 2 ص 57.