منشا قواعد دين، خبيث يا طيب بودن اشياء عالم است و ملاك بهتر و برتر بودن، طيب بودن است نه بسيار بودن
پس ما حصل كلام اين شد كه خداى تعالى در آيه مورد بحث" لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ" مثالى زده است براى بيان اينكه قواعد دين ناشى هستند از صفاتى تكوينى كه در اشياى عالم است، از پاكيها و پليديها، كه بى شك در سعادت و شقاوت آدميان تاثير تامى دارند، و فرقى در كم و زياد آنها از جهت اثر نيست، خوبش خوب است اگر چه اندك باشد، و بدش بد است اگر چه بسيار باشد. چون چنين است هر شخص عاقلى كه پاكيها و پليديها را از هم تشخيص مىدهد و عقلش قدرت قضاوت اينكه پاك از(1) نيت خود را براى دين، مستقيم كن و به دين معتقد و مايل باش و پيروى كن فطرت خدا را همان فطرتى را كه خداوند مردم را بر طبق آن آفريده، تغيير و تبديلى براى خلقت خدا نيست، اين است دين مستقيم. سوره روم آيه 30.(2) حلال مىكند براى آنان هر پاكيزهاى را و حرام مىكند بر آنان پليديها را. سوره اعراف آيه 157.(3) بگو اى محمد چه كسى حرام كرده لباسهاى زيبا و روزى پاكيزهاى را كه خداوند مواد آنها را از زمين رويانده. سوره اعراف آيه 32.