نكاتى كه در جواب عيسى (ع) به خداى تعالى در مقام تبرئه خود از شرك وزيدن نصارا نهفته است، و حاكى از نهايت ادب بندگى او مىباشد.
" قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ..."اين آيه و آيه بعدش جواب مسيح است از سؤالى كه از او شد، و همانطورى كه گفتيم آن جناب در پاسخ خود ادب عجيبى بكار برده است، زيرا وقتى ناگهان و بدون انتظار از پروردگار خود مىشنود كه نسبتى به ساحت مقدس او دادهاند كه سزاوار و لايق مقام قدس و ساحت جلال و عظمت او نيست و آن نسبت عبارت است از اتخاذ مردم معبودها و شركا براى خداى سبحان، لذا در آغاز سخن خداى خود را تسبيح و تقديس مىنمايد، آرى ادب عبوديت اقتضا مىكند كه بنده در چنين موقعى پروردگار خود را از چيزهايى كه سزاوار نيست در باره وى بشنود و يا تصور آن را به خود راه دهد تقديس نموده و او را از آن نسبتهاى ناروا منزه سازد، چنان كه خود پروردگار هم در كلام خود، بندگان خود را به چنين ادبى تاديب كرده و فرموده:" وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ" «2».و نيز فرموده:" وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ" «3».مسيح (ع) پس از تسبيح خداى تعالى چيزى را كه خداوند از انتسابش به وى پرسش نموده و آن اين بوده كه به مردم گفته باشد غير از خدا، مرا و مادرم را هم دو معبود(1) تفسير المنار ج 7 پاورقى ص 263.(2) و گفتند رحمان فرزند براى خود گرفته منزه است خدا. سوره انبيا آيه 26.(3) و براى خدا دختران قرار مىدهند منزه است خدا. سوره نحل آيه 57.