بحث روايتى :(رواياتى در ذيل آيه:" لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ ..." و مذمت سؤال كردن بسيار و بيجا) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تُبْدَ لَكُمْ" همانطورى كه بيان شد نهى قبلى را تتميم مى‏كند نه اينكه نهى را از سؤالات در حين نزول قرآن بردارد، كما اينكه بعضى توهم كرده‏اند. و ثانيا جمله" عَفَا اللَّهُ عَنْها" جمله‏ايست مستقل و در مقام تعليل نهى از سؤال، بنا بر اين با اينكه بحسب تركيب كلامى وصف نيست و ليكن نقش وصف را ايفا مى‏كند، و ثالثا وجه اينكه در آخر كلام فرمود" وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ" با اينكه كلام مشتمل بر نهى است و جا ندارد در اينگونه مقامات امثال" غفور" و" حليم" بكار برده شود. اين است كه اگر نهى فرمود از سؤالات كذايى از باب رحمت و عفو و مغفرت بود، در حقيقت برگشت اين دو اسم به مفاد عفوى است كه در" عَفَا اللَّهُ عَنْها" است، نه به نهى كه در آيه است.

" قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها كافِرِينَ" كلمه سؤال هم به خودى خود متعدى مى‏شود و هم بوسيله لفظ" عن"، هم گفته مى‏شود سؤال كرد آن را و هم سؤال كرد از آن، كلمه" ثم" تراخى و بعديت بحسب ترتيب را مى‏رساند نه بحسب زمان، حرف" با" در" بها" متعلق است به" كافرين" چون سياق آيه نهى از سؤال‏هايى است كه مربوط باشد به متعلقات احكام و قيود شرايع كه از آنها در موقع تشريع احكام اسمى برده نشده است، بنا بر اين معناى" كفر" در اينجا كفر به احكام است، چون اين سؤالات مستلزم دشواريهايى است در دين، بقسمى كه نفوس را از دين گريزان و موجب كفر آنها مى‏شود، احتمال هم دارد كه" با" در" بها" براى سببيت باشد، و ليكن بعيد است.

آيه شريفه گر چه از آن قومى كه قبل از اسلام در اثر اينگونه سؤالات كافر شدند اسمى نبرده، و معلوم نكرده كه آنها چه كسانى و امت چه پيغمبرى بوده‏اند، و ليكن داستانهايى در قرآن كريم هست كه مى‏توان آن را با اقوامى تطبيق نمود، مانند داستان مائده كه از داستانهاى ملت نصارا است و همچنين داستانهاى ديگرى از قوم موسى (ع) و ديگران.

بحث روايتى :(رواياتى در ذيل آيه:" لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ ..." و مذمت سؤال كردن بسيار و بيجا)

در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابو الشيخ و ابن مردويه از ابى هريره نقل كرده‏اند كه گفت: روزى رسول اللَّه (ص) براى ما خطبه خواند و فرمود:" ايها الناس" خداوند حج را بر شما واجب كرده، عكاشة بن محصن اسدى از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد: يا رسول اللَّه! آيا همه‏ساله بر ما واجب است؟ فرمود: اگر بگويم آرى همه‏ساله واجب مى‏شود و اگر واجب شد و شما انجام نداديد گمراه خواهيد شد. پس چيزى كه از من صادر

/ 539