به او منتقل مىشود. و لذا مىبينيم كه دين دارى و عنايت و اهتمام نسبت به مراسم دينى و همچنين بحث در الهيات، در قاره آسيا بيشتر است تا اروپا، و در آسيا نيز اين قبيل مسائل در شهرهاى كوچك و دهات، قدر و قيمت و ارزش بيشترى دارد، تا در شهرهاى بزرگ، جهتش روشن است، زيرا جامعه هر قدر وسيعتر و سطح زندگيش هر چه بالاتر باشد، حوائج ماديش بيشتر و مشاغل آن متراكمتر است، و دلها كمتر فراغتى به دست مىآورند كه به معنويات بپردازند، و خلاصه در دلها جاى تهى براى توجه به مبدأ و معاد كمتر است. خلاصه اينكه اگر داستان حضرت ابراهيم (ع) را كه در آيات مورد بحث و همچنين در آياتى از سوره مريم و انبيا و صافات حكايت شده به دقت مطالعه كنيم، خواهيم ديد كه آن جناب در احتجاج با پدر و قومش حالتى شبيه به حالت انسان سادهاى را داشته است كه فرض شد. زيرا مىبينيم عينا مانند همان انسان فرضى مىپرسد: اين سنگ و چوبى كه در برابرش خاضع مىشويد چيست؟ و مانند كسى كه هيچ چيزى نديده و از دين و بى دينى حكايتى نشنيده، مىپرسد: در برابر اين ستارگان و آفتاب و ماه چه مىكنيد؟ و چرا چنين مىكنيد؟ از پدر و قومش مىپرسد:" ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ" «1» و نيز مىپرسد:" ما تَعْبُدُونَ؟" در جواب مىگويند:" نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ" دوباره مىپرسد:" هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ؟ أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ؟" در جواب مىگويند:
" بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ". «2»
و اين سنخ گفتار، همانطورى كه ملاحظه مىكنيد گفتار كسى است كه تا كنون نه بتى ديده و نه بتپرستى، و حال آنكه در مهد وثنيت و محيط بتپرستى (يعنى بابل كلدان) بار آمده و رشد يافته است.
در اينجا ممكن است كسى بگويد: غرض ابراهيم (ع) از اينگونه تعبيرات تحقير بتها و اشاره به اين بوده كه من آن احترامات و آن آثار و خواصى كه شما براى اين بتها قائليد، قائل نيستم و اصلا من اينها را نمىشناسم، همانند تعبيرى كه فرعون در برابر
(1) اين مجسمهها كه شما براى آنان خاضع مىشويد، چيستند؟. سوره انبيا آيه 52 (2) (حضرت ابراهيم به پدر و قومش گفت:) شما چه معبودى را مىپرستيد؟ جواب دادند: ما بتهايى را مىپرستيم كه ثابت بر پرستش آنها بوده و هستيم. ابراهيم گفت: آيا هر گاه اين بتهاى جماد را بخوانيد سخن شما را مىشنوند، و آيا هيچ سود و زيانى به حال شما دارند؟ آنها در جواب گفتند: ما پدران خود را بر پرستش اين بتان يافتهايم. سوره شعراء آيه 70- 74