پس اينكه صاحب المنار خواسته وجهى براى ترتيب درست كند، صحيح نيست.
وى در اين باره گفته است: اين چهارده پيغمبر كه در سه آيه مورد بحث ذكر شدهاند سه قسمند چون هر چند نفرشان در تحت يك جامع قرار دارند.
قسم اول- انبيايى هستند كه خداوند به آنان علاوه بر نبوت و رسالت، ملك و سلطنت و حكم و سيادت هم داده، مانند: داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون. لذا اول داود و سليمان را كه دو پادشاه توانگر بودند كه از نعمت الهى برخوردار بودند-، ذكر نموده و بعد از آن دو پيغمبر، ايوب و يوسف را كه آن يكى اميرى توانگر و عظيم و نيكوكار و اين ديگرى وزيرى بزرگ و حاكمى متصرف بود اسم برده، براى اينكه اين دو تن علاوه بر داشتن ملك و امارت در يك جهتى ديگر مشتركند، و آن اين است كه هر كدام به يك نحو دچار گرفتارىهايى شده و در مقابل آن ناملايمات شاكر و صابر بودند. و بعد از آن دو، موسى و هارون ذكر شدهاند كه در ميان امت حكومت داشتند ولى سلطنت نداشتند.
پس اين شش تن انبيا هر دو نفر به يك مزيت ممتاز بودند، و اگر ابتداء داوود و سليمان و سپس ايوب و يوسف و در مرتبه سوم موسى و هارون را ذكر كرد براى اين بوده كه از جهت تمتع و بهرهمندى از نعمتهاى مادى، دسته اول از دوم و دسته دوم از سوم برترى داشتهاند. و نيز ممكن است اين ترتيب از لحاظ مراتب ايمان باشد، براى اينكه به حسب ظاهر، دسته اول در اين باره از دسته دوم ضعيفتر بوده، چون دسته دوم- كه همان ايوب و يوسف مىباشند- همانطورى كه گفته شد ابتلائاتى داشتند و در مقابل آن گرفتاريها صابر و شاكر بودند، هم چنان كه موسى و هارون از اين جهت از ايوب و يوسف برترند.
قسم دوم- انبيايى هستند كه در داشتن زهد شديد و اعراض از لذائذ دنيا و بى ميلى به زيبايىهاى مادى مشتركند، و آنان عبارتند از: زكريا، يحيى، عيسى و الياس. و به خاطر داشتن اين مزيت آنان را به وصف" صالحين" توصيف و اختصاص داده، گو اينكه همه انبيا (ع) صالحند، و ليكن در اينجا كه هر دستهاى در مقابل دستهاى ديگر ذكر شدهاند مناسبترين و بهترين وصف براى اين دسته از انبيا همان وصف" صالحين" است.
قسم سوم- انبيايى هستند كه نه ملك و سلطنت قسم اول را داشتهاند و نه زهد انبياى قسم دوم را، و چون خصوصيتى در آنان نبوده اسمشان را در آخر ذكر كرده، و اين دسته عبارتند از: اسماعيل، يسع، يونس و لوط «1».
(1) تفسير المنار ج 7 ص 587