" فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ" «1».
و از اين قبيل آيات بسيار است كه خصوصيات اعمال موجودات و حدود آنها و همچنين غاياتى را كه موجودات به هدايت تكوينى خدا هر يك به سوى آن سير مىكند منتهى به خدا دانسته و همه را مستند به تقدير خداى عزيز عليم مىداند.
پس جوهره ذات مستند به خلقت الهى و حدود وجودى آنها و تحولات و غاياتى كه در مسير وجودى خود دارند همه منتهى به تقدير خدا و مربوط به كيفيت و خصوصيتى است كه در خلقت هر يك از آنها است. در اين ميان آيات ديگرى نيز هست كه مىرساند اجزاى عالم همه به هم متصل و مربوطند و اتصال آن اجزا به حدى است كه همه را به صورت يك موجود در آورده، و نظام واحدى در آن حكم فرما است. حكما همين اتصال را بصورت برهان داده و آن را" برهان اتصال تدبير" ناميدهاند.
اين بود آن چيزى كه با دقت در قرآن كريم به دست مىآيد، البته در اين ميان جهات ديگرى نيز هست كه نبايد آن را از نظر دور داشت و از آن غفلت كرد.
اول- اينكه در اين عالمى كه گفتيم تمامى اجزاى آن و آثار و افعال آن اجزا، همه مخلوق خدايند بعضى از آثار و افعال هست كه نمىتوانيم بگوييم آنها را هم خداوند به وجود آورده، مانند انواع ظلمها و فجورى كه عقل شرم دارد از اينكه آنها را به ساحت قدس و كبرياى خداوند نسبت دهد. قرآن كريم هم در آيات بسيارى ساحت او را از هر ظلم و هر عمل بدى منزه دانسته از آن جمله مىفرمايد:" وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ" «2» و نيز مىفرمايد:" قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ" «3» با اين حال چطور ميتوان قائل به عموميت خلقت شد؟ عدهاى از علما در جواب از اين اشكال اصل اشكال را قبول كرده و گفتهاند: چارهاى جز اين نيست كه آيه شريفه مورد بحث و آيات ديگر دال بر عموميت خلقت را به اين مخصص عقلى و قرآنى تخصيص زد و گفت كه" همه موجودات و افعال و آثار آنها مخلوق خدا است مگر افعال انسان كه مخلوق خود او است".
يك اشكال و محذور ديگرى در مخلوق خدا بودن افعال انسان كردهاند، و آن اين است
(1) بعضى از آنها حيواناتى هستند كه با شكم راه مىروند و بعضى با دو پا و بعضى با چهار پا، خداوند مىآفريند هر چه را كه بخواهد. سوره نور آيه 45 (2) پروردگار تو ستمكار بر بندگان نيست. سوره فصلت آيه 46 (3) بگو خداوند به فحشا امر نمىكند. سوره اعراف آيه 28