زنازادگانى امثال زياد بن ابيه و فرزند نامشروعش عبيد اللَّه زياد و حجاج بن يوسف و طاغيانى امثال آنان بر ايشان حكومت مىكردند، در حالى كه در اطراف تخت سلطنتشان علمايى بودند كه به امثال آيه" أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ" تمسك نموده و به نفوذ اوامر ايشان و وجوب اطاعتشان فتوا مىدادند، پس اين روايت ناظر به اين جهت است كه مصداق آيه مورد بحث تنها رفتار مردم جاهليت نبوده، بلكه رفتار مسلمين هم يكى از مصاديق آن است.
در تفسير عياشى از ابى بصير نقل شده كه گفت: از ابى عبد اللَّه (ع) شنيدم كه مىفرمود: اگر كسى بگويد خداوند امر به فحشاء مىكند دروغ به خدا نسبت داده، و اگر كسى بگويد خير و شر همه مستند به او است باز هم به خداوند دروغ نسبت داده «1».
و نيز در كتاب مزبور از مسعدة بن صدقه از ابى عبد اللَّه (ع) روايت شده كه فرمود: اگر كسى بگويد خداوند امر به كار بد و فحشاء مىكند به خداوند دروغ بسته، و اگر بگويد خير و شر عالم بدون مشيت او صورت مىگيرد خدا را از سلطنتش بيرون نموده، و اگر بگويد گناهان بدون قوت خدا ارتكاب مىشود باز به خدا دروغ بسته، و كسى كه به خدا دروغ ببندد خداوند او را داخل آتشش مىنمايد «2».
مؤلف: اينكه فرمود:" و كسى كه بگويد خير و شر عالم بدون مشيت او صورت مىگيرد ..." ناظر به قول مفوضه است كه مىگويند: بنده در كار خير و شر خود مستقل است.
هم چنان كه جمله" و اگر كسى بگويد خير و شر همه مستند به او است" كه در روايت قبلى بود ناظر است به قول جبرى مذهبها كه مىگفتند: خير و شر و اطاعت و معصيت همه مستند به اراده خود خدا است، و اراده و مشيت عبد كوچكترين دخالتى در صدور آن ندارد، البته اين وقتى است كه ضمير" او" در آن روايت به خداى تعالى برگردد و اما اگر به خود صاحب عمل برگردد آن وقت مانند روايت دوم ناظر به قول مفوضه خواهد بود.
شيخ در تهذيب به سند خود از ابن مسكان نقل كرده كه گفت: از ابى عبد اللَّه (ع) سؤال كردم معناى آيه" وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ" چيست؟ فرمود: اين آيه راجع به قبله است «3».
(1) تفسير عياشى ج 2 ص 12 (2) تفسير عياشى ج 2 ص 11 ط تهران (3) تهذيب الاحكام ج 2 ص 43 ط تهران