هر كس كه اعمالش مشتمل بر مقدار بيشترى از حق بود او رستگارتر است و هر كس ميزانش سبك بود يعنى اعمالش مشتمل بر حق نبود او از كسانى است كه نفس خود را باخته و خود را زيانكار ساختهاند و با ظلم به آيات خدا و تكذيب آن چيزى براى خود باقى نگذاشتهاند كه در مثل چنين روزى با آن اعاشه و زندگى كنند.
از بيان قبلى ما دو نكته روشن گرديد:
نكته اول: اينكه معناى وزن اعمال در روز قيامت تطبيق اعمال است بر حق، به اين معنا كه هر شخصى پاداش نيكش به مقدار حقى است كه عمل او مشتمل بر آن است، در نتيجه اگر اعمال شخصى، به هيچ مقدارى از حق مشتمل نباشد از عملش جز هلاكت و عقاب بهره و ثمره عايدش نمىشود، و اين همان توزين عدلى است كه در ساير آيات بود.
با اين بيان ديگر محتاج به اين نمىشويم كه آيه مورد بحث را تاويل نموده آن را بر خلاف ظاهرش حمل كنيم، و مانند بعضىها بگوييم در آيه يك نوع استعاره به كار رفته و مراد از وزن، عدالت و مراد از ثقل ميزان، رجحان عمل است. و يا مثل بعضى ديگر بگوييم:
خداوند در روز قيامت ترازويى نصب مىكند كه مانند ترازوهاى معمولى دنيا داراى دو كفه و يك زبانه است، و اعمال نيك و بد بندگان را با آن موازنه مىكند. و اگر كسى بپرسد كه عمل قابل كشيدن و سنجيدن نيست علاوه بر اينكه عمل پس از صدورش معدوم مىشود، و اعاده معدوم هم در اعراض باطل و محال است، در جواب مىگويند: اينكه گفتيم عمل كشيده مىشود مرادمان دفتر اعمال است نه خود آن. و يا مىگويند: در نشات آخرت براى هر عمل نيك و بدى آثار و علامتهاى مخصوصى ظاهر گشته و آن آثار در ترازوها كشيده مىشود. يا مىگويند: حسنات به صورت زيبا و سيئات به صورت زشتى مجسم شده بين آن مجسم شدهها اندازهگيرى و موازنه بعمل مىآيد. و يا مىگويند: خود مؤمن و كافر وزن مىشوند نه اعمالشان. و يا مىگويند: وزن عبارت است از ظهور مقدار و منزلت آدمى، و ثقل ميزان عبارت است از كرامت و جلالت قدر او، و خفت ميزان عبارت است از خوارى و ذلتش. «1»
نه تنها هيچ كدام از اين حرفها با ظاهر آيه نمىسازد و از الفاظ آيه دليل و شاهدى ندارد بلكه اشكالى هم بر همه آنها وارد است، و آن اين است كه لازمه اين حرفها گزاف بودن وزن است، و سابقا گفته شد كه ميزان در آن روز علاوه بر اينكه گزافى نيست، بلكه آن قدر دقيق است كه حجت را بر عبد تمام مىكند.
(1) نقل از تفسير مجمع البيان ج 4 ص 299 ط تهران