شرايع و سننى است كه مصالح او را در زندگى دنيوى و اخرويش تامين مىكند نه اينكه اول مجموعهاى از معارف و شرايع از پيش خود وضع نموده و سپس ادعا كند كه اين شرايع با مصالح بشر تطبيق نموده و مصالح بشر با آن منطبق است- دقت فرماييد-. اين را گفتيم تا كسى توهم نكند كه دين الهى مجموعهاى از معارف و شرايع تقليدى خشك و بىمغزى است كه در كالبدش هيچ روحى جز روح استبداد نيست، و نپندارد كه لسان شارعش لسان تحكم و اعمال زور است، و به زور به گردن بشر گذاشته كه در برابرش اطاعت كنند، و بخاطر رسيدن به نعيم مخلدى كه براى پس از مرگ فرمانبران تهيه ديده و نجات از عذاب دائمى كه براى متخلفين آماده كرده دستوراتش را گردن نهند، آرى، ممكن است كسانى باشند كه چنين توهمى بكنند، و خيال كنند كه بين شرايع و معارف دينى و بين نواميس طبيعى مربوط به عالم انسانى و حاكم در زندگى او و قائم به اصلاح شؤون حياتيش هيچ ارتباطى وجود ندارد، و خلاصه عمل به دستورات دينى جز اينكه دست و پاگير او شود و از پيشرفت در زندگى دنيايى او جلوگيرى كند هيچ خاصيت ديگرى ندارد، و همچنين در زندگى اخرويش، براى اينكه ضامن اصلاح آن زندگى، تنها و تنها اراده مولوى الهى است، و از قدرت خود بشر بيرون است، بله تنها خاصيتى كه در اديان هست و تنها دخالتى كه در سعادت دنياى آدمى دارد اين است كه متدين به آن و معتقد به اصول آن از سرگرمى به آن لذتى را احساس مىكند كه يك نفر افيونى و يا معتاد به سمومات از اعتياد خود احساس مىنمايد، او از چيزى كه مورد نفرت و تالم ديگران است لذت مىبرد، و از چيزى كه ديگران لذت مىبرند متالم مىشود.
منشا اين پندار، جهل به معارف دينى است، و جز افتراء بر ساحت مقدس شارع چيز ديگرى نيست، و قرآن كريم آن را دفع نموده و در آيات بسيارى يا به تصريح و يا به اشاره و كنايه از آن تبرى مىجويد.
كوتاه سخن اينكه، كتاب الهى مصالح بشر را متضمن است، و اجراء دستوراتش تمامى مفاسد جامعه بشرى را اصلاح مىكند، و اصولا ما آن كتابى را كتاب الهى مىناميم كه اينطور باشد، و آن دينى را صحيح مىدانيم كه مجموعهاى از قوانين مصلح باشد هم چنان كه مجموعه قوانين مصلح را دين مىدانيم. پس دين، بشر را جز به اصلاح اعمال و ساير شؤون اجتماعى خود دعوت نمىكند، و اگر آن را اسلام و تسليم در برابر خدا نام نهادهاند براى همين است كه عمل بر طبق دين عمل بر وفق قوانينى است كه نظام خلقت برايش مقرر كرده، و تسليم در برابر دين تسليم در برابر خط مشى است كه خلقت پيش پايش نهاده، و اين تسليم، تسليم در برابر خواسته