از اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه به هيچ وجه ضلالت و پرستيدن غير خدا را نمىشود به آدم نسبت داد هر چند آدم را پيغمبر هم ندانيم و يا در باره پيغمبران قائل به عصمت نباشيم.
تا اينجا گفتگوى ما در اين بود كه آيه راجع به داستان دو فرد از افراد بشر بنام آدم و حوا نبوده بلكه راجع به شرح حال نوع بشر است، حالا مىگوييم ممكن هم هست آيه را مربوط به داستان شخصى آن دو گرفت و ليكن به اين بيان كه مقصود از اينكه فرمود:" براى خدا شركاء گرفتند" اين است كه سرگرم تربيت فرزند خود شده و در باره او به تدبير اسباب و عوامل پرداخته، و همين معنا ايشان را از خلوص در بعضى از توجهات كه به پروردگار خود داشتند باز داشت.
و اين احتمال را جمله" لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ" هم كه حكايت كلام آن دو است تاييد مىكند، توضيح اينكه در تفسير اوائل اين سوره در ذيل جمله" وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ ..."،
گفته شد كه" شاكرين" در عرف قرآن" مخلصون"- به فتح لام- هستند كه ابليس راهى براى اغواى ايشان نداشته و غفلت در دل ايشان رخنه نمىكند، پس عتابى كه در جمله" فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ" به آن دو شده بخاطر شرك يعنى اشتغال بغير خدا از قبيل اسباب هستى، و باز ماندن از اخلاص در توجه به خدا است. ليكن يك اشكال در اين احتمال باقى مىماند، و آن اين است كه اگر مقصود اين بود چرا جمله فوق را بصورت جمع آورده و علاوه، بعد از آيه مورد بحث هم صحبت را كشانيد به توبيخ از شركى كه ظاهرش پرستش غير خدا است.
اين دو اشكال را بعضى از مفسرين چنين جواب دادهاند. اين آيه در اينكه اول در باره خصوص آدم صحبت كرده و در آخر بيان را عمومى كرده است عكس آيه" هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ" «1» مىباشد، زيرا اول، خطاب را به عامه مردم متوجه نموده و در باره گرداندن ايشان در خشكى و ترى صحبت كرده و در آخر خطاب را مختص دريانوردان كرده است.
آيه مورد بحث هم اول خصوص داستان آدم و همسرش را ذكر كرده و مقصودش از جمله" هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها" تنها آن دو بوده و ليكن بعد از
(1) او آن كسى است كه شما را در خشكى و دريا مىگرداند، تا آنجا كه در كشتى قرار مىگيريد، و كشتىها با وزش بادهاى مطبوع، ايشان را به راه مىاندازد. سوره يونس آيه 22