مصالحى است كه حيات مقرون به سعادت آدمى را تامين مىكند. و يكى ديگر آيه" قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ" «1» است كه از آن به خوبى بر مىآيد عملى كه فى نفسه و با قطع نظر از امر و نهى خدا فحشاء و زشت است خداوند به انجام آن امر نمىكند، نه آنكه اشاعره مىگفتهاند كه: اگر خدا امر به چيزى كند ما مىفهميم كه آن عمل فحشاء و زشت نيست.
و نيز از آن جمله، آيه" لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ" «2» و همچنين آيات بسيار ديگرى است كه احكام مجعول را به مصالحى كه در آنها موجود است تعليل مىكند، مانند آيات راجع به نماز، روزه، صدقات، جهاد و غير آنها كه چون حاجتى به نقل آن نيست از نقلش خوددارى نموده مىگذريم.
بحث روايتى [(رواياتى در مورد شيطان و تمرد او از سجده بر آدم و وساوس و تصرفات او ...)]
در تفسير عياشى از داود بن فرقد از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود:
ملائكه قبل از داستان آدم ابليس را از جنس خود مىپنداشتند، و ليكن خداى تعالى او را مىشناخت و با تحريك حميت و عصبيت او آنچه را كه در نفس او پنهان بود آشكار ساخت، و در نتيجه صراحتا گفت:" خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ" «3» و در الدر المنثور است كه ابو نعيم در كتاب حليه و ديلمى از جعفر بن محمد از پدرش و او از جدش از رسول خدا (ص) نقل كردهاند كه فرمود: اولين كسى كه دين را به رأى خود قياس كرد ابليس بود. خداى تعالى فرمود تا بر آدم سجده كند، او در جواب گفت:
" من از او بهترم مرا از آتش و او را از گل آفريدى". امام جعفر بن محمد (ع) پس از نقل اين روايت اضافه كرد كه: هر كس امر دين را به رأى خود قياس كند خداوند او را در قيامت با ابليس قرين مىسازد، براى اينكه در دنيا همان كارى را كرده كه ابليس كرد. «4»
و در كافى به سند خود از عيسى بن عبد اللَّه قرشى نقل مىكند كه گفت: روزى
(1) بگو خدا به كار زشت امر نمىكند. سوره اعراف آيه 28 (2) به خدا شرك مورز كه شرك ظلمى عظيم است. سوره لقمان آيه 13 (3) تفسير عياشى ج 2 ص 9 ط تهران. (4) الدر المنثور ج 3 ص 72 ط بيروت.