صفحهى 243
مؤلف: اين روايت را عياشى نيز از حنان بن سدير از آن حضرت نقل كرده «1»
و در امالى مفيد به سند خود از ابى عثمان، مؤذن قبيله بنى قصى نقل كرده كه گفت:
من از على بن ابى طالب در موقعى كه طلحه و زبير خروج كرده بودند شنيدم كه گفت: خداوند مرا معذور بدارد از كار طلحه و زبير، اينها از در طوع و رغبت خود و بدون اينكه كسى وادارشان كند، با من بيعت كردند، آن گاه بيعتم را شكستند، بدون اينكه بدعتى كرده باشم، سپس اين آيه را تلاوت كردند:" وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ" «2».
مؤلف: اين روايت را عياشى «3» در تفسير خود، هم از ابى عثمان مؤذن و هم از ابى- الطفيل و هم از حسن بصرى روايت كرده. و شيخ در امالى خود آن را از ابى عثمان مؤذن نقل كرده و در نقل او دارد كه بكير گفت: من از امام ابى جعفر (ع) از اين حديث سؤال كردم فرمود: شيخ (مؤذن) درست گفته، على (ع) همين طور فرموده، و جريان اين چنين بوده «4».
و در الدر المنثور است كه ابن اسحاق و بيهقى در كتاب دلائل از مروان بن حكم و مسور بن مخرمه نقل كردهاند كه گفتند: در صلح نامهاى كه ميان رسول خدا (ص) و قريش در روز حديبيه منعقد شد داشت: هر كس بخواهد در عقد و عهد رسول خدا (ص) درآيد مىتواند، و هر كس هم بخواهد در عقد و پيمان قريش درآيد نيز مجاز است. وقتى خزاعه اين معنا را شنيدند هجوم آوردند كه ما به عهد محمد (ص) و پيمان او درمىآئيم، و بنو بكر بجست و خيز درآمدند كه ما به عهد قريش و پيمان آنان در مىآئيم، و بر اين صلح نزديك به هفده و يا هجده ماه ماندند.
تا آنكه بنى بكر كه در عقد و پيمان قريش درآمده بودند شبى در يكى از آبهاى خزاعه بنام" وتير" كه در نزديكىهاى مكه قرار داشت به مردم خزاعه حمله بردند، و قريش كه خيال مىكردند در اين شب تاريك رسول خدا (ص) خبردار نمىشود، چون كسى نيست از كار آنان سر درآورد قبيله بنى بكر را كمك نظامى از قبيل مركب و اسلحه داده، و
(1) تفسير عياشى ج 2 ص 77 (2) امالى مفيد ص 45 (3) تفسير عياشى ج 2 ص 78- 79، ح 24، 25 و 28 (4) امالى طوسى