يا رب «2» انى ناشد محمدا
قد كنتم ولدا و كنا والدا
فانصر هداك اللَّه نصرا اعتدا
فيهم رسول اللَّه قد تجردا
فى فيلق كالبحر يجرى مزبدا
و نقضوا ميثاقك المؤكدا
و زعموا أن لست أدعوا احدا
هم بيتونا بالوتير هجدا
و قتلونا ركعا و سجدا «3»
حلف ابينا و ابيه الا تلدا
ثمت أسلمنا فلم ننزع يدا
و ادع عباد اللَّه ياتوا مددا
إن سيم خسفا وجهه تربدا
ان قريشا اخلفوك الموعدا
و جعلوا لى فى كداء رصدا
و هم اذل و اقل عددا
و قتلونا ركعا و سجدا «3»
و قتلونا ركعا و سجدا «3»
(1) به علت اغلاط زياد در الدر المنثور، اين اشعار از سيره ابن هشام نقل مىشود.(2) در الدر المنثور" اللهم" است.(3) پروردگارا! من محمد (ص) را سوگند مىدهم به آن سوگندى كه پدران ما و پدر بزرگوار او به آن سوگند قسم مىخوردند.(شاعر، رسول خدا و يارانش را خطاب نموده و مىگويد:) آن روزى كه شما فرزند بوديد ما پدر بوديم آن گاه مسلمان شديم و دست از بيعت خود برنداشتيم پس يارى كن يارى مهياتر و آمادهترى (خدا هدايتت كند) و بندگان خدا را بخوان تا به مدد آيند در حالى كه پيغمبر خدا در ميان آنان تنها باشد كه اگر بخواهند ايشان را خوار كنند چهرهاش متغير شده و گرفته مىشود در يك لشكر گرانى كه مانند دريايى كه كف مىكند، جريان داشته و سير مىكند، قريش با تو خلف وعده كردند و معاهده مؤكد ترا شكستند و براى من در كداء كمين كردند و گمان بردند كه من كسى را نخواهم خواند (بيارى نخواهم طلبيد) در حالى كه آنان خوارترند و در شماره كمترند، آنان در وتير بر ما در حالى كه خوابيده بوديم شبيخون زدند و ما را در حالى كه در ركوع و سجده بوديم كشتند.