پذيرش دين حق بايد با اختيار باشد و در اصول اعتقادى بايد علم يقينى حاصل شود
و ثامنا اينكه- بطورى كه ديگران هم گفتهاند- آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه اعتقاد به اصل دين بايد به حد علم يقينى برسد و اگر به اين حد نرسد يعنى اعتقادى آميخته با شك و ريب باشد كافى نيست، هر چند به حد ظن راجح رسيده باشد، «2» به شهادت اينكه خداى تعالى در چند جاى قرآن از پيروى ظن مذمت نموده به پيروى علم سفارش كرده، و از آن جمله فرموده است:" وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ" «3» و نيز فرموده:" إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً" «4» و نيز فرموده:" ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ" «5» و اگر در اصول اعتقادى دين مظنه و تقليد كافى بود ديگر جا نداشت در آيه مورد بحث دستور دهد پناهخواهان را پناه دهند تا اصول دين و معارف آن را به عقل خود درك كنند، زيرا براى مسلمان شدن ايشان راه ديگرى كه عبارتست از تقليد وجود داشت، پس معلوم مىشود تقليد(1) تفسير المنار ج 10 ص 178 و تفسير كشاف ج 2 ص 249(2) تفسير فخر رازى ج 15 ص 228(3) پيروى مكن چيزى را كه بدان علم ندارى. سوره اسرى آيه 36(4) جز گمان پيروى نمىكنند و حال آنكه ظن بهيچ وجه جاى حق و علم را نمىگيرد. سوره نجم آيه 28(5) ايشان را در اين عقيده علمى نيست و تنها به مظنه و تخمين تكيه مىكنند. سوره زخرف آيه 20