سخن منافقين و بيمار دلانى كه در ميان اصحاب بدر بودند، در باره مسلمانان مجاهد
" إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دِينُهُمْ ..."منافقين يعنى آنان كه ايمان را اظهار و كفر را در دل پنهان مىداشتند و آن كسانى كه در دلهايشان مرض بود سست ايمانهايى كه دلهايشان خالى از شك و ترديد نبود- در حالى كه به مؤمنين اشاره مىكردند و آنان را ذليل و حقير مىشمردند- گفتند: دين اينان مغرورشان كرده، چون اگر غرور دينيشان نبود به چنين خطر واضحى اقدام ننموده، و با اينكه عده كمى هستند و قوا و نفراتى ندارند هرگز حاضر نمىشدند با قريش نيرومند و داراى قوت و شوكت مصاف شوند." وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ"- در اين جمله در مقام جواب گفتار منافقين مىفرمايد: خود ايشان دچار غرورند، و جمله" فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ" در حقيقت سببى است كه در جاى مسبب به كار رفته، و معنايش اين است كه: اين منافقين و بيماردلان در گفتار خود اشتباه كردهاند، براى اينكه مؤمنين بر خداى تعالى توكل كردهاند، و حقيقت هر تاثيرى را به او نسبت دادهاند و خود را به نيروى خدا و حول و قوه او تكيه دادهاند و معلوم است كسى كه در امور خود بر خدا توكل كند خداوند كفايتش مىكند، چون او عزيز است، و هر كس كه از او يارى جويد ياريش مىكند او حكيم است، و در نهادن هر امرى را در جاى خود به خطا نمىرود. از اين آيه استفاده مىشود كه جمعى از منافقين و سست ايمانها در جنگ بدر در ميان مؤمنين بودهاند.چون كسى را منافق گويند كه اظهار اسلام كند ولى در باطن كافر باشد، و معنا ندارد كه چنين كسانى در بين لشكر كفار باشند، پس لا جرم در ميان مسلمين بودهاند، و عمده اينجاست كه با نفاق درونى در آن روز كه روز سختى بود ايستادگى كردند، و بايد ديد عامل اين ثبات و ايستادگى چه بوده.و اما سست ايمانها و يا آنهايى كه در باره حقانيت اسلام شك داشتهاند هم بودنشان ميان مؤمنين تصور مىشود و هم بودنشان در ميان مشركين، بعضىها هم گفتهاند كه طايفهاى از قريش بودند كه در مكه مسلمان شده و پدرانشان ايشان را از اينكه به مسلمين ملحق شوند مانع بودند و در جنگ بدر مجبور شدند كه با مشركين قريش به جنگ بدر بيايند، و وقتى در بدر كمى و ذلت مسلمين را ديدند گفتند: اين بيچارهها دينشان مغرورشان كرده، و اين قول در بحث روايتى آينده به زودى خواهد آمد- ان شاء اللَّه.