معناى" انفال"،" ذات" و مراد از اصلاح ذات البين‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 9

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 9

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 4

با تو در امر حق مجادله مى‏كنند و اين جدالشان بعد از آن است كه حق برايشان روشن گرديد. در مثل مانند كسانى هستند كه بسوى مرگشان مى‏كشند و ايشان (ابزار قتل خود را) تماشا مى‏كنند (6).

بيان آيات

معناى" انفال"،" ذات" و مراد از اصلاح ذات البين‏

از سياق آيات اين سوره بدست مى‏آيد كه اين سوره در مدينه و بعد از واقعه جنگ بدر نازل شده، به شهادت اينكه پاره‏اى از اخبار اين جنگ را نقل مى‏كند و مسائل متفرقه‏اى در باره جهاد و غنيمت جنگى و انفال و در آخر امورى را مربوط به هجرت ذكر مى‏نمايد.

" يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ..."

كلمه" انفال" جمع" نفل"- به فتح فاء- است، كه به معناى زيادى هر چيزى است. و لذا نمازهاى مستحبى را هم" نافله" مى‏گويند چون زياده بر فريضه است، و اين كلمه بر زياديهايى كه" فى‏ء" هم شمرده شود اطلاق مى‏گردد، و مقصود از" فى‏ء" اموالى است كه مالكى براى آن شناخته نشده باشد، از قبيل قله كوه‏ها و بستر رودخانه‏ها و خرابه‏هاى متروك، و آباديهايى كه اهالى‏اش هلاك گرديده‏اند، و اموال كسى كه وارث ندارد، و غير آن، و از اين جهت آن را انفال مى‏گويند كه گويا اموال مذكور زيادى بر آن مقدار اموالى است كه مردم مالك شده‏اند، بطورى كه ديگر كسى نبوده كه آنها را مالك شود، و چنين اموالى از آن خدا و رسول خدا (ص) است.

غنائم جنگى را نيز انفال مى‏گويند، اينهم باز بخاطر اين است كه زيادى بر آن چيزى است كه غالبا در جنگها مورد نظر است، چون در جنگها تنها مقصود ظفر يافتن بر دشمن و تار و مار كردن او است، و وقتى غلبه دست داد و بر دشمن ظفر پيدا شد مقصود حاصل شده، حال اگر اموالى هم به دست مردان جنگى افتاده باشد و يا اسيرى گرفته باشند موقعيتى است زياده بر آنچه مقصود بوده، (پس همه جا، در معناى اين كلمه، زيادتى نهفته است).

كلمه" ذات" در اصل مؤنث" ذا" به معناى صاحب و از الفاظى است كه هميشه بايد اضافه شود، چيزى كه هست بسيار استعمال شده است در" نفس هر چيز" يعنى در آن چيزى كه حقيقت هر شى‏ء با آن محفوظ است، مثلا وقتى مى‏گويند:" ذات انسان" معنايش آن چيزى است كه انسان به وسيله آن انسان است، و" ذات زيد" به معناى نفس انسانيت خاصه‏اى است كه به اسم" زيد" مسمى شده. و بعيد نيست كه اصل در اين لغت" نفس ذات اعمال كذا: نفس صاحب فلان اعمال" بوده باشد، و سپس به منظور اختصار گفته باشند" ذات اعمال: صاحب كارها" و يا تعبير ديگرى كه اين معنا را برساند، و به تدريج اعمال را هم انداخته و تنها

/ 565