براى حفظ اساس حيات مجتمع دينى و ايجاد نظام اسلامى، علاوه بر واجبات مالى، بايد به مبرات و مستحبات مالى نيز به نحو شايسته عمل شود - ترجمه تفسیر المیزان جلد 9

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 9

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 352

بروند، و راه تفريط را خواستند پيش بگيرند، اصلاح خواستند بكنند، افساد خواستند به راه بيندازند، خواستند به راه هدايت بروند بروند، و اگر خواستند گمراهى پيش بگيرند بگيرند، خود حكومت و متصديان حكومت هم آزاد باشند و هر چه خواستند بكنند، و كسى از ايشان بازخواست نكند.

بلكه حكومت اسلام حكومتى است اجتماعى و دينى كه از مردم تنها به اين اكتفاء نمى‏كند كه يكديگر را نيازارند بلكه مردم را به چيزى وا ميدارد كه جميع شؤون زندگى ايشان را اصلاح مى‏كند، و براى تمامى طبقات جامعه از امير و مامور، رئيس و مرءوس، خادم و مخدوم، غنى و فقير و قوى و ضعيف نهايت سعادتى را كه در خور امكان است آماده مى‏كند، فقير را به امداد توانگر واداشته بدين وسيله حاجت توانگر را برمى‏آورد. و غنى را به انفاق و دستگيرى از فقرا مامور نموده بدين وسيله حاجت فقراء را برمى‏آورد، حيثيت و مكانت اقوياء را با احترام به ضعفاء حفظ نموده، و حيات ضعفا را با رأفت و دلسوزى اقويا و مراقبت آنان تامين مى‏نمايد.

عالى را بوسيله اطاعت دانى منشا خيرات و بركات ساخته، و دانى را از عدل و انصاف عالى برخوردار مى‏كند، و چنين نظامى جز با نشر و گسترش مبرات و عمل به واجبات مالى و مستحبات آن بنحو شايسته‏اش بوجود نمى‏آيد.

براى حفظ اساس حيات مجتمع دينى و ايجاد نظام اسلامى، علاوه بر واجبات مالى، بايد به مبرات و مستحبات مالى نيز به نحو شايسته عمل شود

آرى، اكتفاء كردن به دادن زكات واجب و ترك انفاقهاى مستحبّ چنين نظامى را بوجود نمى‏آورد، بلكه اساس حيات مجتمع دينى را هم بر هم زده و آن غرضى را كه شارع دين از تشريع انفاقات مستحبّ داشته بكلى تباه مى‏سازد، و رفته رفته نظام مجتمع دينى را به يك نظام از هم گسيخته و گرفتار هرج و مرج مى‏سازد، هرج و مرجى كه هيچ چيز و هيچ قدرتى نمى‏تواند آن را اصلاح كند.

و سبب متروك شدن انفاق‏هاى مستحبّ مسامحه در زنده داشتن غرض دين و مداهنه با ستمگران است، هم چنان كه قرآن فرموده:" إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ- اگر به اين سفارشات عمل نكنيد، همين عمل نكردنتان بصورت فتنه‏اى در زمين و فسادى بزرگ جلوه‏گر خواهد شد".

و ابو ذر هم همين معنا را- در روايت طبرى- به معاويه گوشزد مى‏كرد و مى‏گفت:" چرا مال مسلمين را مال اللَّه نام نهاده‏اى؟" در جوابش گفته بود:" خدا تو را رحمت كند اى ابو ذر، مگر ما بندگان خدا نيستيم و مگر مال مال خدا نيست؟ و خلق خلق خدا نيستند و امر امر او نيست؟" ابو ذر گفت:" با همه اين احوال نبايد اين كلمه را بكار برى".

براى اينكه كلمه‏اى را كه معاويه و عمال او و همچنين خلفاى بعد از او يعنى بنى اميه‏

/ 565