رواياتى در مورد كيفيت هجرت پيامبر (ص) از مكه به مدينه و داستان غار و ...
در الدر المنثور است كه ابن مردويه و ابو نعيم در كتاب دلائل از ابن عباس روايت كردهاند كه در تفسير آيه" إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ" گفته است: بعد از آنكه رسول خدا (ص) شبانه از خانه بيرون آمد و به غار ثور رسيد. ابن عباس مىگويد: ابو بكر وقتى ديد كه آن جناب از شهر بيرون مىرود بدنبالش به راه افتاد و صداى حركتش به گوش رسول خدا (ص) رسيد و آن حضرت ترسيد مبادا يكى از دشمنان باشد كه در جستجوى او است، وقتى ابو بكر اين معنا را احساس كرد شروع كرد به سرفه كردن. رسول خدا (ص) صداى او را شناخت و ايستاد تا او برسد، ابو بكر هم چنان بدنبال آن جناب بود تا به غار رسيدند.صبحگاهان قريش به جستجوى آن حضرت برخاستند، و نزد مردى قيافهشناس از قبيله بنى مدلج فرستادند. او جاى پاى آن حضرت را از در منزلش گرفته هم چنان پيش رفت تا به غار رسيد. دم در غار درختى بود، مرد قيافهشناس در زير آن درخت ادرار كرد و پس از آن گفت:مرد مورد نظر شما از اينجا تجاوز نكرده- ابن عباس مىگويد: در اين هنگام ابو بكر در اندوه شد، رسول خدا (ص) فرمود:" محزون مباش كه خدا با ماست".