معناى كلمه" اعراب" و بيان اينكه باديه نشينان به سبب دورى از تمدن و علم و ادب از معارف دينى دورتر بوده‏اند - ترجمه تفسیر المیزان جلد 9

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 9

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 502

نيز آمده.

معناى كلمه" اعراب" و بيان اينكه باديه نشينان به سبب دورى از تمدن و علم و ادب از معارف دينى دورتر بوده‏اند

" الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ ..."

راغب در مفردات مى‏گويد: فرزندان اسماعيل (ع) را" عرب" گويند، و كلمه" اعراب" در اصل جمع عرب است، و ليكن فعلا اسم شده براى عربهاى باديه‏نشين، و در آيه" قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا- عربها گفتند ايمان آورديم". و آيه،" الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً" و آيه" وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ- و پاره‏اى از عربها هستند كه به خدا و روز جزا ايمان مى‏آورند" به همين معنا است، و بعضى گفته‏اند: جمع" اعراب"،" اعاريب" مى‏آيد، هم چنان كه شاعر گفته:




  • اعاريب ذوو فخر بافك
    و السنة لطاف فى المقال «1»



  • و السنة لطاف فى المقال «1»
    و السنة لطاف فى المقال «1»



و كلمه" اعرابى" در اصطلاح متعارف اسم شده است براى كسى كه منسوب است به باديه‏نشينان،" و عربى" به كسى گويند كه مقاصد خود را خوب اداء مى‏كند، و كلمه" اعراب" به معناى بيان است. اين بود مقدار حاجت از كلام راغب در معناى اين كلمه «2» خداى تعالى وضع باديه‏نشينان را بيان مى‏كند و مى‏فرمايد: كفر و نفاق اين طبقه از هر طبقه ديگر شديدتر است، و بدين جهت شديدتر است كه بخاطر دوريشان از تمدن و محروميتشان از بركات انسانيت از قبيل علم و ادب، زمخت‏تر و سنگ‏دل‏تر از ساير طبقاتند، و به همين جهت از هر طبقه ديگرى به نفهميدن و ندانستن حدودى كه خدا نازل كرده و معارف اصلى و احكام فرعى از قبيل واجبات و مستحبات و حلال و حرامها سزاوارترند.

" وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ ..."

در مجمع البيان گفته:" مغرم" كه همان" غرم" است به معناى خسارت مالى است، كه بدون خيانت و تقصيرى پيش آمد كند، و در اصل، به معناى لازم بودن است، و در آيه" إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً- بدرستى كه عذاب آن لازم و حتمى بود" به اين معنا است، و جمله" حب غرام" به جمله" محبتى غير قابل زوال" معنا مى‏شود، و" غريم" را، هم به طلبكار اطلاق مى‏كنند، و هم به بدهكار، براى اينكه هر يك ديگرى را لازم دارد، و اگر مى‏گوئيم:" غرمته كذا" معنايش اين است كه من فلان مقدار از مال او را غرامت گرفته و او را به دادنش ملزم ساختم «3».

(1) عربها مى‏باشند كه افتخاراتى دروغين و موهوم دارند و زيانهايى كه در سخنورى لطيف است.

(2) مفردات راغب ماده" عرب"

(3) مجمع البيان ج 5 ص 62

/ 565