نقد و رد رواياتى كه مىگويند سكينت بر ابو بكر نازل شد
مؤلف: از آنچه گذشت معلوم شد كه ضمير در" عليه" به دلالت سياق (و على رغم دو روايت فوق) به رسول خدا (ص) برمىگردد، و اين دو روايت بخاطر وقفى كه در آنهاست ضعيفند، علاوه بر اينكه در اين دو روايت ابن عباس و حبيب نظريه دادهاند و نظريه آنها براى ديگران هيچگونه حجيت ندارد.گذشته از اين، استدلال آن دو به اينكه" رسول خدا (ص) هيچ آنى خالى از سكينت نبوده" استدلالى است ناتمام، زيرا آيه" ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ..." «1» و همچنين آيه نظير آن كه در سوره فتح و مربوط به داستان حديبيه است، مخالف آن است، چون اين دو آيه تصريح مىكنند به اينكه سكينت جديدى در خصوص اين دو مورد يعنى حديبيه و حنين بر آن جناب نازل شده، و به شهادت همين دو آيه در مورد بحث يعنى در داستان غار هم سكينت بر آن جناب نازل شده است «2».و گويا بعضى از مفسرين متوجه اين اشكال شدهاند لذا استدلال مزبور در روايت را حمل بر معناى ديگرى كرده و گفتهاند: مقصود از اين استدلال ابن عباس و حبيب اين است كه سكينت در غار ملازم با پيغمبر بوده، و اين خود قرينه است بر اينكه سكينت بر ابى بكر نازل شده، و بعيد هم نيست كه روايت حبيب دلالتش بر اين معنا نزديكتر باشد.مفسر نامبرده بعد از آنكه روايت ابن عباس را اول و روايت حبيب را بعد از آن نقل كرده گفته است:بعضى از مفسرين لغت و معقول، اين روايت را گرفته و تعليلى را كه در آن است چنين توضيح دادهاند كه" در آن روز براى رسول خدا (ص) اضطراب و ترسى جديد و تازه دست نداد (پس سكينت بر ابى بكر نازل شده)". بعضى ديگر اين حرف را چنين تقويت كردهاند كه" اصل در ضمير است كه به مرجع نزديكتر خود برگردد و در آيه مورد بحث به صاحب برمىگردد" و ليكن اين حرف خيلى دل چسب نيست. بعضى «3» ديگر گفتهاند" ضمير به رسول خدا (ص) برمىگردد، و در نتيجه سكينت بر آن جناب نازل شده، و ليكن نزول سكينت بر آن جناب دليل بر اين نيست كه آن حضرت در آن روز دچار ترس و اضطراب شده باشد" اين حرف هم درست نيست، زيرا همين كه مىبينيم نزول سكينت عطف شده بر" لا تحزن" مىفهميم كه بخاطر همان ترس و اندوه ابى بكر و بعد از سفارش رسول خدا(1) سوره توبه آيه 26(2 و 3) تفسير المنار ج 10 ص 429