در كافى از على بن ابراهيم از بعضى از اصحابش كه اسم برده روايت مىكند كه گفت: بعد از آنكه متوكل مسموم شد نذر كرد كه اگر بهبودى يابد مال فراوانى تصدق دهد، و چون بهبودى يافت از فقهاء پرسيد حد مال كثير چيست، فقهاء در حد آن اختلاف كردند، يكى گفت: در عرب مال كثير به صد هزار گفته مىشود، ديگرى گفت: مال كثير ده هزار است، و همچنين حدود مختلفى ذكر كردند، و مطلب براى متوكل مشتبه شد.مردى از نديمان كه او را صفوان مىگفتند به وى گفت: چرا نمىفرستى نزد اين مرد سياه چهره تا از او بپرسند؟ متوكل با كمال تعجب پرسيد واى بر تو مقصودت كيست؟ گفت:ابن الرضا. متوكل پرسيد مگر او از علم فقه سررشتهاى دارد؟ گفت: اگر او از عهده جواب اين سؤال برآمد فلان مبلغ را بايد به من بدهى، و اگر نتوانست تو مرا صد تازيانه بزن. متوكل گفت:قبول كردم.آن گاه جعفر بن محمود را صدا زد و گفت: برو نزد ابى الحسن على بن محمد و از او بپرس حد مال كثير چيست. پس او به نزد امام رفت و سؤال خود را پرسيد. امام هادى (ع) فرمود: حد آن هشتاد است.جعفر بن محمود پرسيد: اى مولاى من متوكل از من دليل مىخواهد. حضرت فرمود:بدليل اينكه خداى تعالى در قرآن مىفرمايد:" لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ" و عدد مواطنى