بيان تفاوت در اساس و پايه زندگى مؤمنين و منافقين در قالب مثل‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 9

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 9

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 532

اينكه در آن به نماز بايستى، زيرا در آن مسجد رجالى هستند كه دوست مى‏دارند خود را از گناهان پاك سازند- يا از پليديها و آلودگى‏ها طاهر نمايند، و خداوند كسانى را كه در صدد پاك كردن خود باشند دوست مى‏دارد، و تو بايد در ميان چنين مردمى به نماز بايستى.

از همين جا معلوم مى‏شود كه جمله" لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ ..." به منزله تعليلى است براى رجحان آن مسجد بر آن مسجد ديگر، و جمله" فِيهِ رِجالٌ ..." به منزله تعليل براى رجحان اهل آن مسجد بر اهل اين مسجد است، و جمله" أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ" رجحان و مزيت ديگرى را بيان مى‏كند.

بيان تفاوت در اساس و پايه زندگى مؤمنين و منافقين در قالب مثل‏

" أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ ..."

كلمه" شفا" به معناى لبه هر چيز است، مثلا" شفا البئر" به معناى لب چاه است، و كلمه" جرف" به معناى آب روفته و آن محلى است كه سيل زير آن را شسته باشد، بطورى كه بالاى آن هر لحظه در شرف ريختن باشد، و كلمه" هار" اصلش" هائر" بوده و با قلب بدين صورت درآمده، و" انهار، ينهار، انهيارا" به معنى به آرامى افتاده است. پس اينكه فرمود:

" عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ" استعاره‏اى است تخييلى كه حال منافقين مورد نظر را تشبيه مى‏كند به حال كسى كه بنائى بسازد كه اساس و بنيانش بر لب آب‏رفته‏اى باشد كه هيچ اطمينانى بر ثبات و استوارى آن نباشد، و در نتيجه خودش و بنايش در آن وادى فرو ريزد، و ته وادى، جهنم باشد، و او و بنايش در قعر جهنم بيفتد. بخلاف كسى كه بناى خود را بر اساس پرهيز از خدا و اميد بخشنودى او بنا كند يعنى زندگيش بر روى دو پايه و اساس استوار باشد، يكى ترس از عذاب خدا و يكى اميد به خشنودى او.

و از ظاهر سياق برمى‏آيد كه جمله" أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ ..." و جمله" أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ ..." هر يك مثلى است كه يكى اساس زندگى مؤمنين، و ديگرى پايه زندگى منافقين را مجسم مى‏سازد، و آن اساس و پايه همان دين و روشى است كه دنبال مى‏كنند، دين مؤمن تقوا و پرهيز از خدا و طلب خشنودى اوست با يقين و ايمان به او، و دين منافق مبنى بر شك و تزلزل است.

و بهمين جهت دنبال اين دو مثال براى مزيد توضيح و بيان مى‏فرمايد:" لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ" يعنى منافقين" الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً" يعنى همواره آن بنائى كه بنا نهاده‏اند شك و تزلزل است" فى قلوبهم" در دلهايشان، و هيچوقت مبدل به يقين و آرامش نمى‏شود" إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ" و از بين نمى‏رود مگر آنكه دلهايشان متلاشى شود، و با متلاشى شدن آن، تزلزل و ترديدشان هم متلاشى گردد،" وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ" و بهمين جهت كه او عليم و حكيم است آن‏

/ 565