و خواننده محترم اگر داستان مورد بحث را كاملا مورد دقت و مطالعه قرار دهد خواهد ديد كه چه سهلانگارى عجيبى در حفظ و ضبط داستان و خصوصيات آن از ناحيه راويان شده است، اگر حمل به صحت نموده و نگوئيم غرضهاى نامشروع ديگرى اعمال كردهاند.مثلا در بيشتر آن روايات دارد:" رسول خدا (ص) ابى بكر را فرستاد تا آيات برائت را بر مشركين بخواند، آن گاه على (ع) را روانه كرد تا آن آيات را از ابى بكر گرفته و خود آنها را بر مردم تلاوت كند، ابو بكر برگشت و ..."و در بعضى ديگر دارد:" ابو بكر را به عنوان امير الحاج روانه كرد، و سپس على را با آيات برائت به دنبالش فرستاد". و در دستهاى ديگر از روايات دارد:" ابو بكر به على (ع) دستور داد آيات برائت را بر مردم بخواند، و عده ديگرى از نفرات خود را مامور كرد تا على را در نداى به آن كمك كنند" و كار به آنجا رسيد كه طبرى و ديگران از مجاهد روايت كردهاند كه در ذيل آيه" بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ" گفته است:مقصود معاهدين از خزاعة و مدلج و هر صاحب عهد و غير ايشان است، چون رسول خدا (ص) وقتى از جنگ تبوك مراجعت فرمود تصميم گرفت به زيارت خانه كعبه برود، ليكن فرمود: از آنجايى كه مشركين در ايام حج به مكه مىآيند و برهنه در خانه خدا طواف مىكنند من دوست ندارم آن موقع را مشاهده كنم، و به همين جهت ابو بكر و على را فرستاد تا در ميان مردم در ذى المجاز و در جاهايى كه به دادوستد مشغول بودند در همه موسم بگردند و به مردم اعلام كنند كه پيمانهايشان تا بيش از چهار ماه ديگر مهلت ندارد، و آن چهار ماه همان ماههاى حرام است، يعنى بيست روز از آخر ذى الحجة تا ده روز از اول ربيع الثانى، آن گاه اعلام كنند كه پس از اين قتال است و هيچ معاهدهاى در كار نيست.خوب، وقتى حال روايات بدين منوال است چه معنا دارد كه صاحب المنار بگويد" قول شيعه بهتانى است صريح و مخالف با تمامى روايات آن هم در مساله عمليى كه همه عوام و خواص آن را مىدانند". اگر مقصود مشار اليه عوام و خواص معاصرين رسول خدا