از آنجا كه دلها مسخر خداوند است، غرور به خاطر تمايل قلب به صلاح و تقوا، و ياس و نوميدى از عدم اقبال قلب به خيرات و صالحات بى مورد است
پس اينكه انسان به ايمان درونى و يا حسن نيت خود وثوق يافته و از تصميمش بر كار نيك كردن و به صلاح و تقوا گرائيدن مغرور شود از كمال جهل او است، آرى، از نادانى انسان است كه خود را در مالكيت قلب خود مستقل دانسته و براى خود در اين باره قدرت مطلقهاى قائل شود، چون دلها همه مسخر خدا است و او است كه بهر طرف بخواهد آن را با انگشتان خود «3» مىگرداند، او است مالك حقيقى دلها و محيط به تمام معناى آن، هم چنان كه فرموده:" وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ" «4».پس جا دارد آدمى به جاى مغرور شدن هميشه از اينكه خداوند دلش را واژگونه كند در حذر و در ترس باشد چون خدا در هر لحظه مىتواند دل انسان را از سعادت به شقاوت و از استقامت به واژگونى و انحراف برگرداند، آرى در هيچ حالى نمىتوان از مكر خدا ايمن شد:" فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ". و همچنين بر عكس، اگر ديد كه قلبش نسبت به كلمه حق اقبال نداشته و متمايل به سوى خيرات و اعمال صالح نيست مايوس نگردد، و براى اصلاح دل خود به پذيرفتن دعوت خدا و رسول مبادرت جسته و بدين وسيله دل مرده خود را زنده كند و در برابر حوادث با ياس و نوميدى از ميدان هزيمت نكند، و بداند كه هميشه خدا ميان آدمى و(1) خدا حكم مىكند و براى حكمش تعقيب كنندهاى نيست. سوره رعد آيه 41(2) او راست ملك و حمد سزاوار اوست و او بر هر چيزى توانا است. سوره تغابن آيه 1(3) تعبير به" انگشتان" اقتباسى است از روايتى كه مىگويد: قلب ميان دو انگشت از انگشتان خدا است كه به هر سو بخواهد مىگرداند، و اين تعبير كنايه از كمال تسلط و احاطه است.(4) و واژگون سازيم دلها و ديدگان ايشان را مانند اينكه از اول ايمان نياورده باشند. سوره انعام آيه 110