رواياتى در مورد شان نزول آيه:" وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏" - ترجمه تفسیر المیزان جلد 9

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 9

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 77

رواياتى در مورد شان نزول آيه:" وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏"

و در تفسير البرهان از ابن شهرآشوب از ثعلبى از ضحاك از عكرمه از ابن عباس نقل مى‏كند كه در ذيل جمله" وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ" گفته است: رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود: مشتى ريگ به من بده، على (ع) مشتى ريگ به آن جناب داد، و او آن ريگها را بطرف لشكر قريش پاشيد، و احدى از ايشان نماند مگر اينكه چشمانش از آن ريگها پر شد «1».

مؤلف: اين روايت را الدر المنثور نيز از طبرانى و ابى الشيخ و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده، و همچنين عياشى در تفسير خود حديث، ريگ دادن على (ع) به آن حضرت را از محمد بن كليب اسدى از پدرش از امام صادق (ع) و به نقلى ديگر از على (ع) روايت كرده است «2».

و در الدر المنثور است كه ابن جرير از محمد بن قيس و محمد بن كعب (رضى اللَّه عنهما) روايت كرده كه گفتند: وقتى دو لشگر به يكديگر نزديك شدند رسول خدا (ص) مشتى خاك برگرفت و آن را بطرف دشمن پاشيد و فرمود:" شاهت الوجوه- زشت باد صورتها" خاك در چشمان همه ايشان فرو رفت و اصحاب رسول خدا (ص) مشغول كشتار ايشان شدند، و شكست خوردنشان بخاطر همان خاكى بود كه رسول خدا (ص) بطرف آنان پاشيد، و در اين باره خداوند آيه" وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ ... سَمِيعٌ عَلِيمٌ" را نازل كرد «3».

مؤلف: منظور از نزول آيه، نزول آن بعد از اين واقعه است، و آيه شريفه قصه را نقل مى‏كند، نه اينكه نزولش در آن موقع بوده باشد، و اين معنا در روايات مربوط به شان نزول آيات شايع است، ابن هشام هم در سيره خود گفته است كه رسول خدا (ص) خاك بطرف مشركين پاشيد، و سپس اصحاب خود را فرمود تا حمله كنند، و همين سبب شد كه مشركين شكست بخورند.

و نيز در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه، احمد، عبد بن حميد، نسايى، ابن جرير، ابن المنذر، ابن ابى حاتم، ابو الشيخ، ابن مردويه، ابن منده و حاكم- وى روايت را صحيح دانسته- و بيهقى در كتاب دلايل همگى از ابن شهاب از عبد اللَّه بن ثعلبة بن صغير روايت كرده‏اند كه گفت: وقتى دو لشكر يكديگر را تلاقى كردند ابو جهل گفت:" بارالها هر كدام از

(1) البرهان ج 2 ص 70

(2) تفسير عياشى ج 2 ص 52 ش 32 و 33 و الدر المنثور ج 3 ص 175

(3) الدر المنثور ج 3 ص 175

/ 565