صفحهى 274
" وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ" اين جمله نيز دلالت دارد بر آنچه گفتيم، زيرا رستگارى را بطور انحصار و بنحو استقرار براى يك طايفه اثبات مىكند.
" يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ ..."
از ظاهر سياق برمىآيد كه رحمت و رضوان و جنتى كه مىشمارد، بيان همان رستگارى است كه در آيه قبلى بود، و در اين آيه بطور تفصيل و به زبان بشارت و نويد آمده است.
پس معناى آيه اين مىشود كه: خداى تعالى اين مؤمنين را به رحمتى از خود كه از بزرگى قابل اندازهگيرى نيست و رضوانى مانند آن و بهشتهايى كه در آنها نعمتهاى پايدار هست، و بهيچ وجه از بين نمىرود، و خود اينان هم بدون اجل و تعيين مدت جاودانه در آنها خواهند بود بشارت مىدهد.
و چون مقام، مقام تعجب و استبعاد بود كه چطور چنين بشارتى بى سابقه كه در نعمتهاى دنيوى مانندى برايش ديده نشده صورت خواهد گرفت، لذا براى رفع اين تعجب و استبعاد اضافه كرد:" إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ".
و ان شاء اللَّه بزودى در جاى مناسبى بحثى در توضيح معناى رحمت و رضوان خداى تعالى ايراد خواهد شد، هم چنان كه در گذشته بحثهايى در اين زمينه ذكر شد.
" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ ..."
اين آيه از دوستى كفار نهى مىكند، هر چند كه كفار پدران و برادران مؤمنين باشند. و سر آنهم روشن است براى اينكه ملاك دوستى نكردن با كفار يك ملاك عمومى است، و لذا در آيه بعدى غير پدر و برادر را هم مشمول اين حكم كرده است. چيزى كه هست ظاهر آيه مورد بحث نهى از اين دوستى است در صورتى كه پدران و برادران كفر را بر ايمان ترجيح دهند.
و اگر از ميان همه خويشاوندان تنها پدران و برادران را اسم برد، و از زن و فرزند چيزى نگفت، با اينكه اين دو طائفه و مخصوصا دومى يعنى فرزندان مانند پدران و برادران در نظر پدرهايشان محبوبند، براى اين است كه دوستى و تولى، شخص محبوب را وادار مىكند به اينكه در امور دوستدارش مداخله و در بعضى شؤون حياتى او تصرف كند، و بخاطر همين محذور بوده كه خداوند از دوستى كفار نهى كرده، و خواسته است كه كفار در امور داخلى مؤمنين مداخله ننموده و بتدريج در دل آنان رخنه نكنند، و در نتيجه مؤمنين را از قيام عليه آنان باز ندارند.
و اما زن و فرزند، چنين خطرى در باره آن توقع نمىرود، زيرا معمولا در كار پدران و