صفحهى 396
و ليكن مىگوييم بفرضى هم كه ما آن را افتخار حساب كنيم، يكى از افتخارات اجتماعى است، و اين اجتماع است كه براى اينگونه امور ارزش و نفاستى قائل است، و اما قرآن كريم در منطق خود براى نفاست و قيمت ملاك ديگرى و براى فضيلت و شرافت معناى ديگرى دارد كه متكى بر حقيقتى است اعلا و بلندتر از مقاصد مادى و اعتبارى، اجتماعى، و آن حقيقت عبارت است از كرامت و حرمت عبوديت و درجات تقرب به خدا.
آرى، در نظر قرآن مصاحبت جسمى و يكى از صحابه رسول بشمار رفتن بهيچ وجه دلالتى بر احترام و شرافت ندارد. اين صريح قرآن است كه مكرر خاطرنشان ساخته كه اسم گذارى به اسماء مختلف و داشتن مزايايى كه مردم عامى آن را ارجمند و نظر اجتماعى آن را نفيس و بزرگ مىشمارد در نزد خداى سبحان كمترين ارزشى ندارد، و در نزد خداى تعالى حساب و ارزيابى همه بر روى دلها است، نه بر آنچه كه از ظاهر اعمال ديده مىشود و نه بر تقدم از حيث حسب و نسب.
مخصوصا همين معنا را در باره اصحاب رسول خدا (ص) و ملازمين آن جناب با صريحترين بيان خاطرنشان ساخته و فرموده:" مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً ... وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً" «1» اگر خواننده محترم تدبر كند مىبيند كه با همه مدحى كه در صدر آيه است، در ذيل آن چه قيودى را ذكر كرده است.
اين بود مختصرى بحث پيرامون آيه غار و روايات وارده در آن، اگر بخواهيم بيش از اين بحث كنيم بحث تفسيرى ما مبدل به بحثى كلامى خواهد شد كه از غرض ما بيرون است.
و در كتاب الدر المنثور آمده كه ابن ابى حاتم و ابو الشيخ و ابن مردويه و بيهقى در كتاب دلائل و ابن عساكر در تاريخ خود از ابن عباس روايت كردهاند كه در ذيل آيه" فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ" گفته است: يعنى بر ابى بكر، زيرا رسول خدا (ص) همواره بر سكينتى از پروردگار خود بود «2».
و نيز در همان كتاب آمده كه خطيب در تاريخ خود از حبيب بن ثابت روايت كرده كه در باره آيه" فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ" گفته است: اين آيه در حق ابى بكر نازل شده، زيرا رسول خدا (ص) هيچ آنى بدون سكينت نبود «3».
(1) سوره فتح آيه 29 (2 و 3) الدر المنثور ج 3 ص 245