ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 206
نمايش فراداده

اما اينكه گفتيم خطاب به رسول خدا است براى اين است كه رسول كسى است كه پيام الهى را از طريق وحى خداى تعالى دريافت مى‏كند، و آن پيام اينست كه: تو اى رسول! بشر را انذار كن و بشارت ده، و به سوى اين هدف دعوت كن. و همين وجه در نظر بوده كه در اول سوره يونس فرمود:" أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى‏ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ" «1» و اما وجه اينكه گفتيم خطاب متوجه مردم نيز هست، براى اينست كه منظور اصلى از وحى و خطاب به رسول، همان معانى و دستوراتى است كه مردم از رسول خدا (ص) در ضمن اينكه آن جناب آيات را بر آنان تلاوت مى‏كند مى‏گيرند. آرى، رسول خدا (ص) در ضمن تلاوت آياتش اين را نيز تلاوت مى‏كند كه من شما را به سوى خدا مى‏خوانم، و از ناحيه خدا بشير و نذير هستم، و اين وجه از خطاب همان است كه در جمله مورد بحث منظور بوده كه فرموده:" أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ ...".

آيه:" أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ..." مفسر محكم و مفصل بودن آيات قرآن است‏ ‏

پس، اين آيه شريفه از كلام اللَّه، مفسر آياتى است كه خبر از احكام و تفصيل آيات مى‏دهد، و از اين راه تفسير مى‏كند آنچه را كه مردم از دعوت رسول و از خواندن كتاب خدا بر آنان مى‏فهمند، (و مى‏گويد اينكه ما خبر از احكام و تفصيل آيات داديم معنا و تفسيرش اينست كه شما از آياتى كه او برايتان مى‏خواند هم، بطور اجمال مى‏فهميد كه جز خدا را نبايد بپرستيد و اينكه او بشير و نذير است، و هم بطور تفصيل، كه تفصيل آن عبارت است از همه قرآن و همه جزئيات و فروعى كه در قرآن آمده).

نه اينكه اين آيه شريفه كلام رسول خدا (ص) باشد و خداى تعالى خواسته كلام آن جناب را حكايت كند، و نه اينكه فرمان خدا به رسول گرامى‏اش باشد و كلمه" قل:

بگو" در تقدير باشد، و نه اينكه خواسته در اين جمله التفاتى بكار برده باشد، يعنى روى سخن را از سويى به سوى ديگر كند، و نه اينكه تقدير آيه" امركم بان تعبدوا- خداى تعالى شما را دستور داده كه جز او را نپرستيد" باشد، و يا تقدير:" فصلت آياته لان لا تعبدوا الا اللَّه- آياتش مفصل شد تا شما به جز خدا را نپرستيد" باشد، و در نتيجه بنا بر توجيه اخير، جمله" لا تعبدوا" نفى باشد نه نهى، براى اينكه جمله بعدش كه امر مى‏كند به استغفار و مى‏فرمايد:

" و أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ" عطف شده بر جمله" لا تعبدوا"، و اين بهترين شاهد است بر اينكه جمله مذكور نفى نيست بلكه نهى است. علاوه بر اين، اصولا تقدير گرفتن بدون دليل خلاف اصل است و جز با داشتن دليل نمى‏توان مرتكب آن شد. پس بايد در آيه شريفه دقت فرماييد كه در آن نكته ظريفى از صنعت بلاغت به كار رفته است.