اما اينكه گفتيم خطاب به رسول خدا است براى اين است كه رسول كسى است كه پيام الهى را از طريق وحى خداى تعالى دريافت مىكند، و آن پيام اينست كه: تو اى رسول! بشر را انذار كن و بشارت ده، و به سوى اين هدف دعوت كن. و همين وجه در نظر بوده كه در اول سوره يونس فرمود:" أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ" «1» و اما وجه اينكه گفتيم خطاب متوجه مردم نيز هست، براى اينست كه منظور اصلى از وحى و خطاب به رسول، همان معانى و دستوراتى است كه مردم از رسول خدا (ص) در ضمن اينكه آن جناب آيات را بر آنان تلاوت مىكند مىگيرند. آرى، رسول خدا (ص) در ضمن تلاوت آياتش اين را نيز تلاوت مىكند كه من شما را به سوى خدا مىخوانم، و از ناحيه خدا بشير و نذير هستم، و اين وجه از خطاب همان است كه در جمله مورد بحث منظور بوده كه فرموده:" أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ ...".
پس، اين آيه شريفه از كلام اللَّه، مفسر آياتى است كه خبر از احكام و تفصيل آيات مىدهد، و از اين راه تفسير مىكند آنچه را كه مردم از دعوت رسول و از خواندن كتاب خدا بر آنان مىفهمند، (و مىگويد اينكه ما خبر از احكام و تفصيل آيات داديم معنا و تفسيرش اينست كه شما از آياتى كه او برايتان مىخواند هم، بطور اجمال مىفهميد كه جز خدا را نبايد بپرستيد و اينكه او بشير و نذير است، و هم بطور تفصيل، كه تفصيل آن عبارت است از همه قرآن و همه جزئيات و فروعى كه در قرآن آمده).
نه اينكه اين آيه شريفه كلام رسول خدا (ص) باشد و خداى تعالى خواسته كلام آن جناب را حكايت كند، و نه اينكه فرمان خدا به رسول گرامىاش باشد و كلمه" قل:
بگو" در تقدير باشد، و نه اينكه خواسته در اين جمله التفاتى بكار برده باشد، يعنى روى سخن را از سويى به سوى ديگر كند، و نه اينكه تقدير آيه" امركم بان تعبدوا- خداى تعالى شما را دستور داده كه جز او را نپرستيد" باشد، و يا تقدير:" فصلت آياته لان لا تعبدوا الا اللَّه- آياتش مفصل شد تا شما به جز خدا را نپرستيد" باشد، و در نتيجه بنا بر توجيه اخير، جمله" لا تعبدوا" نفى باشد نه نهى، براى اينكه جمله بعدش كه امر مىكند به استغفار و مىفرمايد:
" و أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ" عطف شده بر جمله" لا تعبدوا"، و اين بهترين شاهد است بر اينكه جمله مذكور نفى نيست بلكه نهى است. علاوه بر اين، اصولا تقدير گرفتن بدون دليل خلاف اصل است و جز با داشتن دليل نمىتوان مرتكب آن شد. پس بايد در آيه شريفه دقت فرماييد كه در آن نكته ظريفى از صنعت بلاغت به كار رفته است.