بلكه آنها مىگويند: قرآن را به دروغ به خدا بستهاى. اگر چنين مىگويند، بگو: شما اگر راست مىگوئيد به كمك هر كسى كه مىتوانيد ده سوره مثل قرآن را بسازيد، و به خدا افتراء و نسبت دهيد (13).
و اگر آنها دعوت شما را اجابت نمىكنند، پس بدانيد كه قرآن به علم خدا نازل شده و در نتيجه معبودى جز او نيست، آيا بعد از اين همه سخنان منطقى، اسلام مىآوريد يا نه؟ (14).
كسى كه از تلاش خود تنها زندگى دنيا و زينت آن را بخواهد، ما نتيجه تلاش ايشان را بطور كامل مىدهيم، و در آن هيچ نقصانى نمىيابند (15).
اما اينها همانهايند كه در آخرت به جز آتش بهرهاى ندارند، و آنچه در دنيا تلاش كردهاند بى نتيجه مىشود، چون هر چه كردهاند باطل بوده است (16).
اين آيات پارهاى از رفتار و گفتار مشركين در رد بر نبوت خاتم الانبياء (ص) و نيز رفتار و گفتارى كه در رد كتاب نازل بر آن حضرت داشتهاند را حكايت نموده و از آنها با ذكر دليل و حجت پاسخ مىدهد. از جمله رفتار ناپسندشان اين بوده كه به خداى تعالى بى حرمتى مىكردند، و از جمله گفتارهاى باطلشان اين بوده كه مىگفتند: چرا آن عذابى كه ما را بدان تهديد مىكنى نازل نمىشود؟ و چرا با اين پيامبر گنجى نازل نشد؟ و يا چرا همراه او فرشتهاى نيامد؟ و يا گفتند: اين قرآن راوى به دروغ به خدا نسبت مىدهد. البته در اين آيات پارهاى معارف ديگر نيز خاطر نشان شده است.
" أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ ..."
كلمه" يثنون" از باب" ثنى الشيء، يثناه، ثنيا" است، بر وزن" فتح، يفتح، فتحا"، و مصدر آن، يعنى" ثنى" به معناى عطف و پيچاندن است، و نيز به معناى رد بعضى بر بعض ديگر است. صاحب مجمع البيان مىگويد: اصل" ثنى" به معناى عطف است، وقتى بخواهى بگويى فلانى را از فلان يا فلان عمل منصرف كردم مىگويى:" ثنيته عن كذا"، و از همين باب است كلمه" اثنان: دو"، چون دومى از هر چيز عطف به اولى آن مىشود، و به سوى آن برگردانده مىشود:" ثناء" هم كه به معناى مدح است از اين باب است، زيرا در مدح و ستودن، فضايل شخص ممدوح را يكى يكى ذكر مىكنند، دومى را به اولى و سومى را به دومى عطف مىنمايند، و كلمه" استثناء" نيز از همين باب است، چون در استثناء نظر خود را به جمله قبل بر مىگردانى و افرادى را از آن استثناء مىكنى «1».