چون اسلوب قرآن كريم طورى است كه بعضى از آن، مفسر و روشنگر بعض ديگر است و قسمتى از آن، قسمت ديگر را قابل قبولتر مىسازد، مانند آيات احتجاج كه روشنگر آيات دعاوى است، و آيات ثواب و عقاب كه قبول حق را از راه تطميع و تهديد نزديكتر مىكند و آيات مربوط به داستانهاى عبرت انگيز كه دلها را (براى پذيرفتن اندرزها و حلال و حرامها) نرم مىسازد.
" وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا"- در مجمع البيان گفته:" ضائق" (اسم فاعل) و" ضيق" (صفت مشبهه) و هر دو به يك معنا هستند ليكن در خصوص آيه مورد بحث كلمه" ضائق" به دو جهت بهتر است از كلمه" ضيق": يكى اينكه كلمه" ضيق" بيشتر در چيز تنگى به كار مىرود كه تنگيش ذاتى باشد، و كلمه" ضائق" در چيز تنگى استعمال مىشود كه تنگيش عارضى است، و در آيه شريفه تنگ حوصله شدن رسول خدا (ص) امرى عارضى است، پس آوردن كلمه" ضائق" مناسبتر است. جهت دوم اينكه از نظر قافيه و وزن شبيه به كلمه" تارك" است كه در جمله قبلى قرار دارد. «1»
و ظاهرا ضمير در" به" به جمله" بعض ما يوحى" برمىگردد، هر چند كه بعضى از مفسرين گفتهاند مرجع آن جمله" لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ ..." مىباشد و يا گفتهاند: به پيشنهاد احتمالى كفار بر مىگردد. احتمال آخرى با اين نظريه موافقتر است كه جمله" ان يقولوا ..." بدل باشد از ضمير در" به"، و احتمالى كه ما داديم موافقتر است با اين نظريه كه جمله" ان يقولوا .." مفعول له باشد براى جمله" تارك"، و تقدير كلام چنين است:" لعلك تارك ذلك مخافة ان يقولوا لو لا انزل عليه كنز او جاء معه ملك- شايد توبه اين خاطر ابلاغ بعضى از آيات را ترك مىكنى كه مىترسى بگويند: چرا با او گنجى يا فرشتهاى نيامد".
" إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ"- اين جمله جواب از پيشنهاد كفار است كه گفتند:" لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ". و اين پيشنهاد كه از طرف كفار شده در قرآن كريم مكرر نقل شده، در بعضى از آن نقلها تنها مساله آمدن فرشته با رسول اللَّه (ص) آمده، و در بعضى ديگر پيشنهادى ديگر علاوه بر آن نقل شده، يك جا آن پيشنهاد اضافى، آمدن خداى سبحان براى شهادت دادن به حقانيت رسالت رسول خدا (ص) است، و در بعضى ديگر اين آمده كه چرا باغى ندارد كه از ميوه آن بخورد، و در بعضى ديگر آمده است كه چرا از آسمان كتابى نوشته شده نياورد تا مردم آن را بخوانند.