جز رساندن پيام و رسالت او هيچ مسئوليت و اختيار و قدرتى از خود ندارد، چيزى در دست او نيست كه اين توقعها را از او داشته باشيد، او يك فرد بشر است كه به عنوان رسول به سوى شما گسيل شده و هيچ كارى جز اين نمىتواند بكند مگر آنكه خداى تعالى در اين باب بخواهد به او قدرت و اختيارى بدهد و يا اجازهاش دهد كه براى شما آيتى بياورد، در سوره مؤمن فرموده:" وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ" «1».جمله" وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ" را بعد از جمله" إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ" آورد تا پاسخ از چون و چراى كفار عليه رسول خدا (ص) را تكميل كرده باشد، و حاصلش اين است كه پيامبر (ص) بشرى مثل ساير مردم است. و جز انذار كه در حقيقت رسالت به اعلام خطر است هيچ ماموريتى ندارد، و اما قيام به همه امور و تدبير آن، حال چه امورى كه در مجراى عادى جريان دارد و چه امورى كه خارق عادت باشد تنها بدست خداى سبحان است و بس. پس، اين مردم نبايد در كارهايى كه به عهده آن جناب نيست به او دل ببندند.دليل اين معنا روشن است، و آن اين است كه پديد آورنده تمامى موجودات و فاطر آن خدا است، و همانا او قائم است بر هر چيزى كه نظام بر آن جارى است، پس هيچ چيز نيست مگر آنكه خداى تعالى مبدأ و منتها، در امور و شؤون آن است، و تنها حكم او است كه در آن چيز نافذ است، پس او بر هر چيزى وكيل و مورد اعتماد است، و در هر امرى تنها به او بايد دل بست.با اين بيان روشن مىشود كه جمله" وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ" به كمك جمله" إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ" قصر قلب را افاده مىكند، چون كفار از رسول خدا (ص) چيزى را خواسته بودند كه به دست آن جناب نبود، خداى تعالى درخواستشان را وارونه و سپس در خودش منحصر كرد (در حقيقت فرموده اولا بيجا از رسول گرامى من اين درخواست را كرديد و مىبايست از خود من بكنيد، در ثانى غير از من هيچكس كارهاى نيست)." أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ" قبل از اين آيه كلامى گذشت كه به وسيله آن مىتوان كلمه" أم" را متصله گرفت، و آن جمله" فلعلك" است، چون اين جمله در معناى استفهام است، و تقدير كلام چنين است:
(1) و هيچ رسولى اين قدرت و اجازه را ندارد كه بدون اذن خدا آيت و معجزهاى بياورد." سوره مؤمن، آيه 78"