پس معلوم مىشود نوح (ع) قوم خود را دعوت مىكرده به اينكه از پرستش بتها دست بردارند، و تهديدشان مىكرده به روزى كه عذابى اليم از ناحيه خدا بر سرشان آيد، و اگر فرمود: عذاب روزى كه آن روز اليم- مولم و دردناك- است، با اينكه خود عذاب مولم است، در حقيقت از باب توصيف ظرف- يوم- است به صفت مظروف آن- يعنى عذاب-.
با بيانى كه گذشت جلو اشكالى كه بعضى «1» كردهاند گرفته مىشود، و آن اين است كه گفتهاند: با اينكه عذاب مشركين قطعى است، چرا نوح (ع) گفته: من مىترسم عذاب بر شما نازل شود، با اينكه ترسيدن، مخصوص خطر محتمل است نه خطر قطعى، (زيرا نوح خود را معرفى كرد به اينكه من فقط يك واسطه هستم، و واسطه نمىتواند بطور قطع از آمدن عذاب خبر دهد، چون عذاب به دست او نيست، و از نظر او يك خطر محتمل است نه يك خطر قطعى و حتمى.)
انگيزه بت پرستى قوم نوح (ع) و محاجه آن جناب با آنان در سطح فهمشان
و كوتاه سخن اينكه نوح (ع) مردم را به توحيد و وحدانيت خداوند سبحان دعوت مىكرد و آنان را از عذاب اليم مىترساند، و بدين جهت مىترساند كه ايشان بت مىپرستيدند، و انگيزه بتپرستىشان اين بود كه از خشم بتها مىترسيدند، نوح در مقام مقابله با آنان برآمد به اينكه اين اللَّه سبحان است كه خالق شما و مدبر شؤون زندگى شما و امور معاش شما است، و براى همين منظور هم آسمانها و زمين را آفريد، خورشيد را تابنده و قمر را نورانى كرد، بارانها را از آسمان بارانيد، زمين را رويانيد و باغها را ايجاد كرده و نهرها را به جريان در آورد، كه اين بيانات نوح را خداى تعالى در سوره نوح حكايت كرده.
و چون اللَّه سبحان چنين خدايى است و چون او پروردگار شما است، پس بايد تنها از او بترسيد، و به انگيزه ترستان تنها او را بپرستيد.
و اين حجت در حقيقت حجتى است برهانى كه اساس آن يقين است، و ليكن از نظر قوم نوح كه گفتيم مردمى ساده لوح و قديمى بودند برهانى جدلى رسيد، چون به خاطر ساده نگريشان اين دلواپسى را داشتند كه نكند خداى تعالى آنان را به خاطر مخالفتشان مورد خشم قرار دهد، آرى بتپرستان نيز خداى تعالى را ولى امر خود و اصلاح كننده شؤون خود مىدانند، و أمر او را با أمر اولياى بشرى، يعنى آنهايى كه به پائينتر از خود حكومت مىكنند مقايسه نموده و فكر مىكردند همانطورى كه بايد در برابر كدخدا و يا شاه سر تسليم فرود آورد، و در برابر آنان
خضوع نموده و تسليم اراده آنان شد، و اگر كسى از خضوع در برابر آنان و تسليم در برابر اراده آنان استكبار بورزد، بر او خشم مىگيرند و او را به خاطر تمردش عقاب مىكنند، بايد به همين قياس خداى تعالى و يا اربابى كه امور عالم و ولايت نظام جارى در آن به آنها ارجاع شده را راضى نگه بداريم، و به منظور خاموش كردن آتش خشم او عبادتش كنيم و به درگاهش تقرب بجوئيم، يعنى مثلا قربانى و نذر و نياز و انحاء ديگر عبادات تقديمش بداريم.
(1) مجمع البيان، ج 5، ص 155، چاپ ايران.