مقصود از بلاغت قرآن، بلاغت مصطلح بين علماء بلاغت و ادب نيست «12» ‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بلاغت‏
از صفات معنا است، و الفاظ چيز پيش پا افتاده‏اى است كه مفاهيم از جهت ترتب طبيعى كه در ذهن دارند به وسيله آن الفاظ معنون و تعبير مى‏شوند. آن معنايى كه در نظر علماى ادب هست در كلام‏هاى بيهوده و فحش و دروغ صريح و هجو و تهمت نيز يافت مى‏شود، و كسى كه آشناى به فنون ادبيات است مى‏تواند در همه اين سخنان بيهوده نكات ادبى را بگنجاند، هم چنان كه مى‏بينيم مقدار زيادى از اينگونه سخنان بيهوده و در عين حال اديبانه از شعرا و اديبان گذشته به عنوان شعر و نثر به يادگار مانده است. بلكه منظور از معنا و مقصد قرآن همان چيزى است كه خود قرآن در توصيف آن فرموده:

" الْكِتابِ الْحَكِيمِ" «1»" كِتابٍ مُبِينٍ" «2»" الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ" «3»" الْفُرْقانَ" «4»" يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى‏ طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ" «5»" لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ" «6»" لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ" «7» و نيز فرموده:" لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ" «8» هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً" «9»، و نيز فرموده:" تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ" «10» و" لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ" «11».

مقصود از بلاغت قرآن، بلاغت مصطلح بين علماء بلاغت و ادب نيست «12» ‏

پس روشن شد كه هيچيك از اينها كه گفته شد و قرآن خود را به داشتن آن اوصاف معرفى نموده منظور علماى ادب از بلاغت نيست، چون گفتيم بلاغتى كه آنان در نظر دارند با دروغ و تهمت و هر سخن باطل ديگر جمع مى‏شود، و قرآن كريم اينگونه سخنان بليغ را هر قدر
هم بليغ باشد، لغو و اثم خوانده و انسانها را از تفوه به آن نهى فرموده است، بلكه معنايى كه اوصاف مذكور در بالا دارد مقاصدى است الهى، كه همه آنها و به تمام معنا بر حق جريان دارد، حقى كه آميخته با باطل نيست، حقى كه در طريق هدايت بشر واقع مى‏شود، و كلامى كه مشتمل بر اين معنا باشد و چنين غرضى را تامين كند و تنها كلامى مى‏تواند باشد كه خداى عز و جل آن را ساخته و پرداخته كرده و نازل فرموده باشد، تا رحمت براى مؤمنين و ذكر براى اهل عالم باشد.


(1) سوره يونس، آيه 1.

(2) سوره لقمان، آيه 2 و سوره نمل آيه 1.

(3) سوره حجر، آيه 87.

(4) سوره فرقان، آيه 1.

(5) سوره احقاف، آيه 30.

(6) سوره طارق، آيه 13.

(7) سوره فصلت، آيه 42.

(8) سوره بقره، آيه 213.

(9) سوره اسراء، آيه 84.

(10) سوره نحل، آيه 86.

(11) سوره واقعه، آيه 79.

(12) خلاصه كلام اينكه: منظور ما از معجزه بودن معناى قرآن، اديبانه بودن و مشتمل بر نكات ادبى بودن آن معانى نيست بلكه مرادمان حكيم بودن، نور مبين بودن و عظيم بودن است، و منظور ما اين است كه به حكم آياتى كه اشاره شد قرآن بين حق و باطل را جدا مى‏كند، و به سوى حق و به سوى صراط مستقيم ره مى‏نمايد، قول فصل، و آخرين و صحيح‏ترين سخن است، نه شوخى، كتاب عزيزى است كه نه در عصر نزولش و نه بعد از آن عصر، باطلى در آن رخنه نمى‏كند. قرآن ذكر و يك دنيا معرفت است، قرآن در بين مردم در آنچه كه مورد اختلافشان است حكم به حق مى‏كند، براى مؤمنين شفاء و رحمت و براى ظالمان مزيد خسارت است، تبيان هر چيز است، و جز پاكان كسى با آن تماس نمى‏تواند داشته باشد." مترجم"

/ 573