پس، از اين معنا روشن شد كه منظور از جمله" ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكانَكُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَكاؤُكُمْ فَزَيَّلْنا بَيْنَهُمْ" اين است كه ما در آن روز اين حقيقت را- كه هيچ رابطهاى حقيقى بين مشركين و شركاء نبوده- روشن نموده حقيقت امر را كه در زير اوهام مستور مانده و هواهاى دنيايى آن را پوشانده بود ابراز مىداريم، و در آن روز روشن مىكنيم كه حقيقت مولويت و صاحب زمام تدبير بودن از آن خداى سبحان است، و غير از خدا هيچ كس سهمى از مولويت و ربوبيت ندارد تا صحيح باشد كسى پناهنده او شود، و آن گاه صحيح باشد بگوئيم فلانى فلان مولا و فلان رب را پرستيد.وقتى در روز قيامت خداى تعالى پرده از روى اين حقيقت بردارد براى مشركين هويدا و محسوس مىشود كه شركاى آنها در حقيقت نه شركاء بودند و نه معبود، براى اينكه شركاى خيالى بكلى از عبادت آنان غافل و بى خبر بودند، و مشركين در برابر آن سنگ و چوبها حركاتى مىكردند شبيه به عبادت، آن گاه وهم و هواهاى آنان براى آنان اينطور تصوير مىكردند كه دارند اين بتها را عبادت مىكنند.
آيه ديگرى نيز به اين حقيقت اشاره نموده مىفرمايد: " وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَكاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكاذِبُونَ" «1»
نقد و رد نظريات مختلف برخى از مفسرين در مورد نفى عبادت مشركين
و با اين بيان، اين معنا نيز روشن شد كه جمله" وَ قالَ شُرَكاؤُهُمْ ما كُنْتُمْ إِيَّانا تَعْبُدُونَ" گفتارى است كه شركاء بطور حقيقت و جدى گفتهاند. پس اينكه بعضى «2» از مفسرين گفتهاند" منظور شركاء اين نيست كه بگويند شما مشركين اصلا ما را نپرستيديد، بلكه منظورشان اين است كه به دستور و دعوت ما نپرستيديد" سخن فاسدى است، براى اينكه دروغاست، و در عالم آخرت دروغى وجود ندارد، در آنجا همه ناگزير از ترك قبيح و خلافند.
(1) و چون مشركين شركاى خود را ببينند مىگويند: پروردگارا اينهايند آن شركائى كه ما به جاى تو آنها را مىپرستيديم و شركاء پاسخشان مىدهند كه شما دروغگوييد." سوره نحل، آيه 86"(2) مجمع البيان، ج 3، جزء 11، ص 42.