گفتارى در چند فصل در داستان شعيب (ع) و قوم او از نظر قرآن كريم‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتارى در چند فصل در داستان شعيب (ع) و قوم او از نظر قرآن كريم‏

1- شعيب (ع) سومين پيامبر عرب بود

منظور اين است كه آن جناب سومين پيامبر عربى است كه نام شريفشان در قرآن كريم آمده و پيامبران عرب عبارتند از: هود

و صالح و شعيب و محمد (ع)، كه پاره‏اى از سرگذشت‏هاى زندگى شعيب (ع) در سوره‏هاى اعراف و هود و شعراء و قصص و عنكبوت آمده است.

شعيب (ع) از اهل مدين بوده (و مدين شهرى بوده در سر راه شام، راهى كه از شبه جزيره عربستان به طرف شام مى‏رفته) و آن جناب با موسى بن عمران (ع) معاصر بوده و يكى از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت به عقد آن جناب در آورده و اگر موسى خواست ده سال خدمت كند خودش داوطلب شده و اين دو سال جزء قرارداد نبوده «1»، موسى (ع) ده سال وى را خدمت كرد و سپس از آن جناب خدا حافظى نموده، با خانواده‏اش از مدين به طرف مصر رهسپار شد.

و قوم اين پيغمبر يعنى اهل مدين بت مى‏پرستيدند، مردمى برخوردار از نعمت‏هاى الهى بودند. امنيت و رفاه و ارزانى قيمت‏ها و فراوانى نعمت داشتند ولى فساد در بينشان شيوع يافت مخصوصا كم‏فروشى و نقص در ترازو و قپان «2»، لذا خداى تعالى شعيب را بسوى آنها مبعوث كرد و دستور داد تا مردم را از پرستش بت‏ها و از فساد در زمين و نقص كيلها و ميزانها نهى كند و آن جناب مردم را بدانچه مامور شده بود دعوت كرد، اندرزشان داد، انذارشان كرد، بشارتشان داد، و مصايبى كه به قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسيده بود به يادشان آورد، و در احتجاج عليه كارهاى زشتشان و در موعظه و اندرزشان سعى بليغ كرد اما جز بيشتر شدن طغيان و كفر و فسوق در آنان نتيجه‏اى نگرفت. «3»

مردم مدين بجز چند نفر به وى ايمان نياوردند بلكه در عوض شروع به اذيت او و مسخره كردن و تهديدش نموده، مردم ديگر را از پيروى آن جناب بر حذر داشتند، بر سر هر راهى كه به جناب شعيب منتهى مى‏شد مى‏نشستند و رهگذران را از اينكه نزد شعيب بروند مى‏ترساندند و كسانى كه به وى ايمان آورده بودند را از راه خدا منع مى‏كردند و راه خدا را كج و معوج نشان مى‏دادند و مى‏خواستند هر چه بيشتر اين راه را زننده در نظرها جلوه دهند. «4»

و سپس شروع كردند به تهمت زدن، گاهى او را ساحر خواندند و زمانى كذابش معرفى كردند «5»


(1) سوره قصص، آيه 27.

(2) با استفاده از سوره هود، آيه 84 و سوره‏هايى ديگر.

(3) با استفاده از سوره اعراف، هود و چند سوره ديگر.

(4) سوره اعراف، آيه 86.

(5) سوره شعراء، آيه 185 و 186.

/ 573