مردم و پروردگارشان برقرار بوده است و اساس و منشا اين رابطه يك حقيقت تكوينى بوده نه يك اعتبار خرافى، براى اينكه يكى از قوانينى كه در نظام عالم هستى حكم فرما است قانون و ناموس تكميل انواع است، ناموسى كه هر نوع از موجودات را به سوى غايت و هدف هستيش هدايت مىكند هم چنان كه قرآن كريم هم فرمود: " الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى" «1» و نيز فرمود:" الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى" «2».
انسان در مسير كمالى خود (به طبع ثانوى) ناچار از حيات اجتماعى و تعاونى است
پس هر نوع از انواع موجودات عالم از آغاز تكون و وجودش به سوى كمالش حركت مىكند و رو به سوى آن هدفى دارد كه منظور از خلقتش آن هدف بوده، هدفى كه خير و سعاد آن موجود در آن است، نوع انسانى نيز يكى از اين انواع است و از اين ناموس كلى مستثناء نيست، او نيز كمال و سعادتى دارد كه به سوى رسيدن به آن در حركت است و افرادش به صورت انفرادى و اجتماعى متوجه آن هدفند.و به نظر ما اين معنا ضرورى و بديهى است كه اين كمال براى انسان به تنهايى دست نمىدهد براى اينكه حوائج زندگى انسان يكى دو تا نيست و قهرا اعمالى هم كه بايد براى رفع آن حوائج انجام دهد از حد شمار بيرون است در نتيجه عقل عملى كه او را وادار مىسازد تا از هر چيزى كه امكان دارد مورد استفادهاش قرار گيرد استفاده نموده و جماد و نبات و حيوان را استخدام كند، همين عقل عملى او را ناگزير مىكند به اينكه از اعمال غير خودش يعنى از اعمال همه همنوعان خود استفاده كند.چيزى كه هست افراد نوع بشر همه مثل همند و عقل عملى و شعور خاصى كه در اين فرد بشر هست در همه افراد نيز هست همانطور كه اين عقل و شعور، اين فرد را وادار مىكند به اينكه از همه چيز بهرهكشى كند همه افراد ديگر را نيز وادار مىكند، و همين عقل عملى، افراد را ناچار ساخته به اينكه اجتماعى تعاونى تشكيل دهند يعنى همه براى همه كار كنند و همه از كاركرد هم بهرهمند شوند، اين فرد از اعمال سايرين همان مقدار بهرهمند شود كه سايرين از اعمال وى بهرهمند مىشوند و اين به همان مقدار مسخر ديگران شود كه ديگران مسخر وى مىشوند، هم چنان كه قرآن كريم به اين حقيقت اشاره نموده مىفرمايد: " نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا" «3».(1) آن خدايى كه (عالم را) بيافريد و هر چه آفريد به بهترين وجه آفريد كه از آن بهتر تصور نمىشود و آن خدايى كه هر چيزى را تقدير و اندازهاى داد سپس هدايت فرمود." سوره اعلى، آيه 2 و 3"(2) آن خدايى كه خلقت هر چيزى را بداد و سپس هدايت كرد." سوره طه، آيه 50"(3) ما معيشت آنان را در زندگى دنيا بين آنان تقسيم كرده و بعضى را به درجات ما فوق بعضى ديگر رسانديم تا يكديگر را مسخر كنند." سوره زخرف، آيه 32"