نقاط ضعف در سخن صاحب المنار
در پاسخ مىگوييم بله، و ليكن شرط اول قبول روايت در جايى كه روايت از امرى خبر مىدهد كه بر خلاف سنن و نواميس و قوانينى است كه خداى تعالى با آن نواميس نظام عالم را بپا داشته و آن را مايه آبادى و يا خرابى قرار داده بايد چنين خبرى از وحى الهى منشا گرفته و به نقل متواتر از معصوم نقل شده باشد و يا حد اقل سندى صحيح و متصل به عصر معصوم داشته و هيچ ناشناختهاى در سند و متن آن نباشد، و حال آنكه ما نه در كتاب خداى تعالى چنين چيزى را مىبينيم و نه در حديثى كه با سندى متصل به رسول خدا (ص) رسيده باشد و نه حكمت خدا اقتضاء مىكند كه سرزمين لوط آن قدر به آسمان بلند شود كه صداى سگهايش به گوش سكان آسمان برسد و اين ماجرا تنها از بعضى تابعين يعنى كسانى كه عصر رسول خدا (ص) را درك نكرده بودند نقل شده نه صحابه كه آن جناب را درك كردهاند و ما هيچ شكى نداريم در اينكه اين روايت از رواياتى است كه اسرائيلىها ساخته و در دست و دهان مسلمانان ساده لوح انداختهاند. از جمله حرفهايى كه زدهاند اين است كه گفتهاند عدد مردم آن شهر چهار ميليون نفر بوده در حالى كه همه بلاد فلسطين گنجايش اين عدد انسان را ندارد، پس اين ميليونها انسان چگونه در آن چهار قريه جا گرفته بودند؟ «1»و اينكه گفته اين حديث از احاديثى است كه تابعين آن را نقل كردهاند نه صحابه، درست نيست براى اينكه او توجه نداشته كه حديث مورد بحث از" ابن عباس" و" حذيفة بن اليمان" روايت شده و در روايت ابن عباس (بطورى كه الدر المنثور آن را از اسحاق بن بشر، و ابن عساكر آن را از طريق جويبر، و مقاتل آن را از ضحاك نقل كردهاند) آمده: " همين كه چهره صبح نمايان شد جبرئيل دست به كار قريههاى لوط شد و آنچه از مردان و زنان و ميوهها و مرغان در آنها بود همه را گرد آورده در هم پيچيد و سپس زمين را از طبقات زيرين در آورده زير بال خود گرفت و به طرف آسمان دنيا بالا برد (تا جايى كه) ساكنان آسمان دنيا صداى سگها و مرغان و زنان و مردان را از زير بال جبرئيل شنيدند آن گاه آن سرزمين را پشت و رو به پايين انداخت و دنبالش رگبارى از سنگريزه بر آن سرزمين بباريد، و سنگها براى آن بود كه اگر چوپانها و تجار در آن سرزمين باقى ماندهاند آنها نيز به هلاكت برسند ..."
(1) تفسير المنار، ج 12، ص 138، ط بيروت.