گفتگوى نوح (ع) كه از كفر درونى پسرش اطلاع نداشت، با او ‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتگوى نوح (ع) كه از كفر درونى پسرش اطلاع نداشت، با او ‏

و معناى آيه اين است كه نوح فرزند خود را كه در نقطه دورى كناره‏گيرى كرده بود از همان دور صدا زد (و در ندايش گفت:" يا بنى"، و كلمه" بنى" مصغر- كوچك شده- كلمه" ابنى" است، كه به معناى" پسرم" مى‏باشد، قهرا كلمه" بنى" معناى پسركم را مى‏دهد، و اضافه كردن اين كلمه بر ياى متكلم براى اين است كه بر شفقت و مهربانى گوينده دلالت كند و به پسر بفهماند كه پدرش او را دوست مى‏دارد و خير او را مى‏خواهد). و گفت: اى پسرك من، با ما سوار بر كشتى شو، و با كافران مباش، و گرنه در بلاء شريك آنان خواهى شد، همانطور كه در همنشينى و سوار نشدن بر كشتى شريك آنهايى، و نوح (ع) در اين گفتارش نفرمود" و لا تكن من الكافرين- از كافران مباش" براى اينكه خيال مى‏كرد مسلمان است، چون از نفاق دلش خبر نداشت و نمى‏دانست كه او تنها به زبان مسلمان و مؤمن است، بدين جهت بود كه او را صدا زد تا با مسلمانان باشد و سوار بر كشتى شود،- و خلاصه اگر از كفر درونى پسرش اطلاع مى‏داشت او را صدا نمى‏زد." قالَ سَآوِي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ" راغب گفته كلمه" ماوى" مصدر ميمى از فعل" أوى- ياوى- اويا و ماوى" است، وقتى مى‏گويى:" أوى الى كذا" معنايش اين است كه فلانى خود را منضم به فلان كس يا فلان چيز كرد، مضارعش" ياوى" و مصدرش" اوى" و باب افعالش" آوى- يؤوى- ايواء" است، يعنى فلانى را منضم به خود كرد. «1»

و معناى آيه اين است كه پسر نوح در پاسخ دعوت پدرش و در رد فرمان او گفت: من به زودى به كوهى منضم مى‏شوم تا مرا از آب حفظ كند و در آب غرق نشوم نوح گفت: امروز هيچ حافظى از بلاى خدا وجود ندارد، زيرا امروز غضب خدا شدت يافته و اين قضاء رانده شده كه تمامى اهل زمين به جز كسانى كه به خود او پناهنده شوند غرق گردند، امروز نه هيچ كوهى عاصم و حافظ است و نه چيز ديگرى.

بعد از اين گفتگو فاصله زيادى نشد كه موج، بين نوح و پسرش فاصله شد و پسرش از غرق شدگان بود، و اگر موج بين آنها فاصله نمى‏شد و گفتگويشان ادامه مى‏يافت به كفر پسرش واقف مى‏شد و از او بيزارى مى‏جست.
در اين كلام اشاره‏اى است به اينكه سرزمينى كه نوح و مردمش در آن زندگى مى‏كردند سرزمين كوهستانى بوده و رفتن يك انسان به بالاى بعضى از كوه‏ها مئونه زيادى نمى‏خواسته است.


(1) مفردات راغب، ص 28، چاپ ايران.

/ 573