استدلال اول بر اثبات معاد، به سنت جاريه الهيه بر افاضه رحمت تا تماميت و كمال موجودات
حجت اول را جمله:" إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ" متضمن است، به اين بيان كه يكى از سنتهاى جارى خداى سبحان اين است كه هستى را به هر چيزى كه مىآفريند افاضه مىكند، و اين افاضه خود را به رحمتش آن قدر ادامه مىدهد تا آن موجود خلقتش به حد كمال و تماميت برسد، در اين مدت آن موجود به رحمتى از خداى تعالى موجود شده و زندگى مىكند و از آن رحمت برخوردار مىگردد، و اين برخوردارى هم چنان ادامه دارد تا مدت معين.بعد از آنكه آن مدت بسر آمد و موجود نامبرده به نقطه انتهاى اجل معين خود رسيد اين رسيدن به نقطه نهايى فناء و هيچ شدن آن موجود نيست، زيرا معناى فانى شدنش باطل شدن رحمت الهىايست كه باعث وجود و بقاء و آثار وجود يعنى حيات، قدرت، علم و ساير آثاروجودى او بود، و معلوم است كه رحمت الهى بطلان نمىپذيرد. پس، رسيدن به نقطه نهايى اجل به معناى گرفتن و قبض كردن رحمتى است كه بسط كرده بود. آرى، آنچه خداى تعالى افاضه مىكند وجه خدا و جلوه او است، و وجه خدا فنا پذير نيست.