معناى" انشاء" و" استعمار" در جمله:" هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها" ‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معناى" انشاء" و" استعمار" در جمله:" هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها" ‏

" هو أنشأكم من الأرض و استعمركم فيها ..."

راغب گفته: كلمه" انشا" به معناى ايجاد و تربيت چيزى است و بيشتر در جانداران (كه تربيت بيشترى لازم دارند) استعمال مى‏شود، در قرآن كريم فرموده:

" هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ" «1».

و كلمه" عمارت" (بر خلاف كلمه" خراب" كه به معناى از اثر انداختن چيزى است)، به معناى آباد كردن چيزى است تا اثر مطلوب را دارا شود، مثلا مى‏گويند:" عمر ارضه" يعنى فلانى زمين خود را آباد كرد، و مضارع آن" يعمر" و مصدرش" عمارة" است، قرآن كريم مى‏فرمايد:" وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ" و گفته مى‏شود:" عمرته فهو معمور- من آن را آباد كردم پس معمور شد"، باز در قرآن كريم مى‏خوانيم:" وَ عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها- آنچه اينان زمين را آباد كردند پيشينيان بيش از اينها آباد كردند" و نيز در قرآن كريم از مشتقات اين ماده نام بيت المعمور را مى‏خوانيم و وقتى گفته مى‏شود:" اعمرته الارض" و همچنين اگر گفته شود:" استعمرته الارض" معنايش اين است كه من زمين را به دست فلانى سپردم تا آبادش كند، در اين معنا نيز در قرآن كريم مى‏خوانيم:" و استعمركم فيها" «2».

پس بنا بر اين، كلمه" عمارت" به معناى آن است كه زمين را از حال طبيعيش برگردانى و وضعى به آن بدهى كه بتوان آن فوايدى كه مترقب از زمين است را استفاده كرد، مثلا خانه خراب و غير قابل سكونت را طورى كنى كه قابل سكونت شود و در مسجد طورى تحول ايجاد كنى كه شايسته براى عبادت شود و زراعت را به نحوى متحول سازى كه آماده كشت و زرع گردد و باغ را به صورتى در آورى كه ميوه بدهد و يا قابل تنزه و سير و گشت گردد، و كلمه" استعمار" به معناى طلب عمارت است به اين معنى كه از انسانى بخواهى زمين را آباد كند بطورى كه آماده بهره بردارى شود، بهره‏اى كه از آن زمين توقع مى‏رود.

و بنا بر آنچه گذشت معناى جمله" هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها" (با در نظر داشتن اينكه كلام افاده حصر مى‏كند) اين است كه خداى تعالى آن كسى است كه شما را از مواد زمينى اين زمين ايجاد كرد، و يا به عبارتى ديگر بر روى مواد ارضى، اين حقيقتى كه نامش انسان است را ايجاد كرد و سپس به تكميلش پرداخته، اندك اندك تربيتش كرد و در فطرتش انداخت تا در زمين تصرفاتى بكند و آن را به حالى در آورد كه بتواند در زنده ماندن خود
از آن سود ببرد و احتياجات و نواقصى را كه در زندگى خود به آن برمى‏خورد برطرف سازد، و خلاصه مى‏خواهد بفرمايد شما نه در هست شدنتان و نه در بقايتان هيچ احتياجى به اين بت‏ها نداريد تنها و تنها محتاج خداى تعالى هستيد.


(1) مفردات راغب، ماده نشا.

(2) مفردات راغب، ماده عمر.

/ 573