و ظاهرا اصل در همه معانى مذكور همان تركيب فارسى معرب است كه معناى سنگ و گل را مىرساند و سجل به معناى كتاب نيز از آن گرفته شده چون بطورى كه گفتهاند: رسم بر اين بوده كه نوشتهها و مطالب را بر سنگ مىنوشتهاند كه براى همين ساخته مىشده آن گاه از باب توسعه در استعمال، كتاب را هم سجل ناميدند هر چند كه از جنس كاغذ مىبود، كلمه" اسجال" به معناى ارسال نيز از همين اصل گرفته شده است.
و كلمه" نضد" به معناى نظم و ترتيب است و كلمه (مسومه) اسم مفعول از باب" تسويم" تفعيل است و تسويم به معناى اين است كه چيزى را با سيمايى، علامتگذارى كنى.
عذاب و هلاك قوم لوط (ع) با زير و رو شدن زمين و بارش سنگ
و معناى آيه اين است كه وقتى امر ما به عذاب بيامد، كه منظور، امر خداى تعالى به ملائكه است به اينكه آن قوم را عذاب كنند و اين امر همان كلمه" كن" است كه آيه شريفه" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" «2» ما آن قريه را زير و رو كرديم، بلندى آن سرزمين را پست ساخته و بر سر خود آنان واژگون ساختيم و سنگهايى از جنس كلوخ بر آنان بباريديم، سنگهايى مرتب و پشت سر هم كه تك تك آنها نزد پروردگارت و در علم او علامت زده شده بودند و به همين جهت يك دانه از آنها از هدف به خطا نرفت چون براى خوردن به هدف انداخته شده بود.بعضى «3» از مفسرين گفتهاند عذاب زير و رو شدن مربوط به سرزمين آن قوم و مردم حاضر در آن سرزمين بوده و سنگباران شدن مربوط به مردمى از آن قوم بوده كه آن روز در سرزمين خود حاضر نبودند «4». بعضى ديگر گفتهاند باران سنگ نيز در همان قريه بوده و در همان لحظهاى بوده كه جبرئيل قريه را بلند كرده تا پشت رو به زمين بزند. بعضى «5» ديگر گفتهاند سنگباران در همان قريه واقع شده اما بعد از زير و رو شدن، تا تشديدى در عذاب آنان باشد. ليكن به نظر ما همه اين اقوال تحكم (بدون دليل سخن گفتن) است زيرا در عبارت آيات قرآنى دليلى بر هيچ يك از آنها وجود ندارد.(1) مجمع البيان، ج 5، ص 183، چاپ ايران.(2) امر او وقتى چيزى را اراده كرده باشد همين است كه بگويد بباش و آن چيز بلا فاصله موجود مىشود. " سوره يس، آيه 82"(3 و 4 و 5) مجمع البيان، ج 5، ص 185، چاپ ايران.