شريعت نوح (ع) كه نخستين شريعت الهى بوده، لزوما جهانى و همگانى بوده است‏ ‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آرى عقل حكم مى‏كند به اينكه اگر خداى‏
تعالى بشر را از راه وحى هدايت و تربيت نكند حجتش بر بشر تمام نمى‏شود، و نمى‏تواند در قيامت اعتراض كند كه مگر من به تو عقل نداده بودم، زيرا وظيفه و كار عقل كار ديگرى است، عقل كارش اين است كه بشر را دعوت كند به سوى هر چيزى كه خير و صلاحش در آن است، حتى اگر گاهى او را دعوت مى‏كند به چيزى كه صلاح نوع او در آن است، نه صلاح شخص او، در حقيقت باز او را به صلاح شخصش دعوت كرده، چون صلاح نوع نيز صلاح شخص است، در اين بحث دقت بيشترى به كار ببريد و به خوبى در مضمون آيه زير تدبير بفرماييد:

" إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً" «1».

شريعت نوح (ع) كه نخستين شريعت الهى بوده، لزوما جهانى و همگانى بوده است‏ ‏

پس در عنايت خداى تعالى واجب است كه بر مجتمع بشرى، دينى نازل كند كه به آن بگروند و شريعت و طريقه‏اى بفرستد كه آن را راه زندگى اجتماعى خود قرار دهند، دينى كه اختصاص به يك قوم نداشته باشد، و ديگران آن را متروك نگذارند، بلكه جهانى و همگانى باشد لازمه اين بيان اين است كه اولين دينى كه بر بشر نازل كرده چنين دينى باشد يعنى شريعتى عمومى و فراگير باشد.

و اتفاقا اينطور هم بوده، چون خداى عز و جل فرموده:

" كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ" «2»

كه اين آيه شريفه بيان مى‏كند: مردم در آغاز پيدايش خود در همان اولين روزى كه خلق شدند و شروع به افزودن تعداد و نفرات خود كردند بر طبق فطرت ساده خود زندگى مى‏كردند، وهيچ اختلافى در بينشان نبود، بعدها به تدريج اختلافات و منازعات بر سر امتيازات زندگى در بينشان پيدا شد، و خداى تعالى براى رفع آن اختلافات انبياء را مبعوث كرد، و شريعت و كتابى به آنان داد تا بين آنان در هر اختلافى كه دارند حكم كنند و ماده خصومت و نزاع را ريشه‏كن نمايند.


(1) ما به تو وحى كرديم هم چنان كه به نوح و انبياء بعد از او وحى كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و أيوب و يونس و هارون و سليمان وحى كرديم، و به داوود زبور را داديم و رسولانى گسيل داشتيم كه شرح حال آنان را برايت گفته‏ايم، و رسولانى نيز فرستاده‏ايم كه شرح حالشان را برايت نگفته‏ايم و خدا با موسى به طريقى ناگفتنى تكلم كرد در حالى كه اينها همه فرستادگانى بشارت ده و بيم‏رسان بودند تا ديگر بعد از اين همه رسول، مردم- در قيامت- حجتى عليه خدا نداشته باشند، و خدا مقتدرى شكست ناپذير و حكيمى على الاطلاق است."

سوره نساء، آيات 163- 165"

(2) مردم همه يك امت بودند، پس آن گاه خداى تعالى انبياء را كه بشارت ده و بيم‏رسان بودند مبعوث كرد، و با آنان كتاب را به حق نازل فرمود تا در بين مردم در آنچه اختلاف دارند حكم كنند." سوره بقره، آيه 213"

/ 573