اينكه آن حالت بد و خبيث روحى كه داشتم و مرا به سوى شقاوت و بدبختى سوق مىداد و عيش خوش مرا مكدر مىساخت، و خير دنيا و آخرت مرا از بين مىبرد، از بين رفت و زائل گرديد.و كلمه" هدى" به معناى راهنمايى به سوى مطلوب است، اما نه به هر نحو كه صورت بگيرد، بلكه- بطورى كه راغب گفته-: " راهنمايى به لطف و نرمى است" «1» و ما در تفسير آيه شريفه" فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ" «2» در جلد هفتم اين كتاب بحثى در اين باره ايراد كرديم.
اشاره به معناى" رحمان" و" رحيم" و مراد از اينكه قرآن براى مؤمنين رحمت است
و كلمه" رحمت" به معناى تاثر قلب است اما نه هر تاثرى بلكه تاثر خاصى كه از مشاهده ضرر و يا نقص در ديگران به آدمى دست مىدهد و آدمى را وا مىدارد كه در مقام جبران ضرر و اتمام نقص او برآيد، ولى وقتى اين كلمه به خداى تعالى كه اجل از داشتن قلب است نسبت داده شود، ديگر به معناى تاثر قلبى نيست، بلكه به معناى نتيجه آن تاثر است، نتيجه تاثر در ما آدميان اين بود كه در مقام جبران نقص طرف برآئيم، رحمت خداى تعالى نيز به همين معنا است. پس اينكه مىگوئيم خدا رحيم است، معنايش اين است كه نقص بنده را جبران نموده حاجتش را برآورده و بيماريش را شفا مىدهد، و در يك عبارت جامع:" رحمت خدا منطبق است به اعطاى او و افاضه وجود بر خلقش".البته اين نسبت هم تفاوت مىكند، اگر رحمت او را به مطلق خلقش نسبت دهيم منظور از اين رحمت (رحمت رحمانى او) دادن هستى به خلق است، و نيز دادن بقاء و رزقى كه بقاى خلق را امتداد مىدهد، و نيز دادن ساير نعمتهايى كه به فرموده خودش قابل شمارش نيست:" وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها" «3». و اما اگر رحمت خدا را به مؤمنين نسبت دهيم، در اين صورت منظور از آن، (رحمت رحيميه او) رحمتى خواهد بود كه مختص به مؤمنين است، و آن عبارت است از سعادت زندگى انسانى انسان، و آن سعادت مظاهر مختلفى دارد كه خداى تعالى آنها را تنها به مؤمنين مرحمت مىكند نظير داشتن معارف حقه الهيه، اخلاق كريمه، اعمال صالحه و حيات طيبه در دنيا و آخرت و جنت و رضوان.(1) مفردات راغب، ماده" هدى".(2)" سوره انعام، آيه 125".(3) و هر قدر نعمت خدا را بشماريد به آخرش نمىرسيد." سوره ابراهيم، آيه 34 و سوره نحل، آيه 18".